وای ، باران باران ؛ شیشه ی پنجره را باران شست از دل من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟ آسمان سربی رنگ من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ می پرد مرغ نگاهم تا دور وای ، باران باران ؛ پر مرغان نگاهم را شست خواب رؤیای فراموشیهاست خواب را دریابم که در آن دولت خاموشیهاست من شکوفایی گلهای امیدم را در رؤیاها می بینم و ندایی که به من می گوید : ”گر چه شب تاریک است دل قوی دار ، سحر نزدیک است “
تا که بودیم نبودیم کسی کشت مارا غم بی هم نفسی تا که رفتیم همه یار شدند خفته ایم ما همه بیدار شدند قدر آئینه بدانیم چو هست نه در آنوقت که افتاد و شکست
سلام سرکار خانم لیلا من طبع شعر گفتن ندارم ولی این به ذهنم رسید که شاید بتونیم شما با یک نام کاربری بیاین اینجا و برای علاقه مندان از شعر های قشنگتون بنویسید لطفا نظرتون رو اعلام کنید و درصورت موافقت یک آدرس میل به صورت خصوصی برای من ارسال کنید تا بتونم از اون طریق براتون یوزر و پس ورد رو ارسال کنم شاد باشین
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام ، به به رسیدن بخیر ا. نشاالله سالم باشید . من که منتظرم و لحظه شماری میکنم .
ممنون میام همین روزا پیش نویس قصه رو دارم آماده میکنم
سلام خدا بد نده انشالله زودتر خوب بشی بیایی بازم خوشگلتر از پیش بنویسی
ممنون میام همین روزا پیش نویس قصه رو دارم آماده میکنم
وای ، باران
باران ؛
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟
آسمان سربی رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
می پرد مرغ نگاهم تا دور
وای ، باران
باران ؛
پر مرغان نگاهم را شست
خواب رؤیای فراموشیهاست
خواب را دریابم
که در آن دولت خاموشیهاست
من شکوفایی گلهای امیدم را در رؤیاها می بینم
و ندایی که به من می گوید :
”گر چه شب تاریک است
دل قوی دار ، سحر نزدیک است “
تا که بودیم نبودیم کسی
کشت مارا غم بی هم نفسی
تا که رفتیم همه یار شدند
خفته ایم ما همه بیدار شدند
قدر آئینه بدانیم چو هست
نه در آنوقت که افتاد و شکست
سلام سرکار خانم لیلا
من طبع شعر گفتن ندارم
ولی این به ذهنم رسید که شاید بتونیم شما با یک نام کاربری بیاین اینجا و برای علاقه مندان از شعر های قشنگتون بنویسید
لطفا نظرتون رو اعلام کنید و درصورت موافقت یک آدرس میل به صورت خصوصی برای من ارسال کنید تا بتونم از اون طریق براتون یوزر و پس ورد رو ارسال کنم
شاد باشین