داستان زندگی خیلیهامون مثل داستان سفرهای گالیوره، همیشه یا خیلی بزرگتر از دنیامون هستیم یا خیلی کوچیکتر
مرد اصفهانیه از تهرانیه می پرسه
شما چکار می کنین زناتون دوستتون دارن؟؟؟
تهرانیه میگه مثلاً زنم داره ظرف می شوره میرم بغلش می کنم بوسش می کنم.
اصفهانیه با تعجب می گه آ.. شیر آبم واز؟؟!!!
کودک نقاش
همیشه خورشید را در نقاشی هایش سیاه رنگ میکرد
وقتی علت را جویا شدند گفت میخواهم خورشید سیاه بشه تا صورت بابام نسوزه