خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

روزانه - ۴۷

داستان زندگی خیلی‌هامون مثل داستان سفر‌های گالیوره، همیشه یا خیلی بزرگتر از دنیامون هستیم یا خیلی کوچیکتر

روزانه-46

برف که میباره
یکی میگه: آخجون اسکی
یکی دیگه میگه:... (هیچی نمیگه! سردشه، خیلی خیلی سردشه و همین شب خواهد مرد، میدونه..)

روزانه - ۴۵

مرد اصفهانیه از تهرانیه می پرسه

شما چکار می کنین زناتون دوستتون دارن؟؟؟

تهرانیه میگه مثلاً زنم داره ظرف می شوره میرم بغلش می کنم بوسش می کنم.

اصفهانیه با تعجب می گه     آ.. شیر آبم واز؟؟!!!

روزانه - ۴۴

کودک نقاش

همیشه خورشید را در نقاشی هایش سیاه رنگ میکرد

وقتی علت را جویا شدند گفت میخواهم خورشید سیاه بشه تا صورت بابام نسوزه

روزانه - ۴۳

آدم ها معمولن با تختخواب دو نفره شون مشکل دارن

بعضی ها با سمت خالیش

بعضی ها با سمت پرش