خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

روزانه - 139

وقتی نه دستی برای گرفتن است

نه آغوشی برای گریه

نه شانه ای برای تکیه

انتظار نداشته باش خنده ام واقعی باشد مادر؟!!!

این روزها فقط زنده ام تا دیگران زندگی کنند.

نظرات 4 + ارسال نظر
پرستو پنج‌شنبه 20 مرداد 1390 ساعت 12:22 http://mehrabeeshgh.blogsky.com

vagheaaaaaaan in rozane139 aliiiii boooood kheiliiiiiiiiiii
ba ejaze linketooon kardam age shoma ham khastiin mano link konin meciiiiiiiiiii

قابل دوست گلی مثل تورو نداشت

رز پنج‌شنبه 20 مرداد 1390 ساعت 14:13 http://shosho.blogsky.com

وفتی بلند میشوی .. جایی برای نشستن نداری...
وقتی حرفهایت.. گوشهای شنوایی احتیاج دارد..
وقتی اعتماد میمیرد..
عطر گل و پونه و صدای چکاوک نیز نمیتواند تو را بغل کند..
برای همه ی نداشته هایمان و تمام داشته هایمان ممنون خدا....

اینکه از خدا به خاطر همه چیز ممنون باشیم شکی درش نیست
چون داده هاش نعمته و ندادش حکمت

...نمیشه تنهایی از زندگی لذت برد نمیشه دیگرانی رو که برای ما نه شانه ان نه آغوشن رو فراموش کرد...
این پست اشکمو در آورد زیبا بود

خدا بگم منو چیکار کنه که اشک خواننده رو در میارم
ولی حرف دلم بود
پس کجا دیگه باید حرف دلم رو بزنم

کلبه ی تنهایی من یکشنبه 23 مرداد 1390 ساعت 09:29 http://kolbeyetanhaiyeman.blogsky.com/


برای گفتن حرف دلت راحت باش مسافر .... همینجا بگو حرف دلت رو .... پروا نداشته باش از درآوردن اشک خواننده

گاهی حرف دلم رو حتی برای دلم هم تکرار نمیکنم
چون بغض گلوی خودم رو هم آزار میده و خلاصم نمیکنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد