خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

روزانه - 143

هر شب نعش یک "دوستت دارم" می‌ماند روی دستم ...

روزانه - 142

گفتگوی دو دختر پای تلفن: سلام عشقم، قربونت برم. چطوری عسل؟ فدات شم... می بینمت خوشگم... بوس بوس بوس
گفتگوی دو پسر پای تلفن: بنال... بوزینه مگه نگفتی ساعت چهار میای؟ د گمشو راه بیفت دیگه کره خر

بعد از قطع کردن تلفن : دخترها: واه واه واه !!! دختره ایکبیریه بی فرهنگ چه خودشم میگیره اه اه اه انگار از دماغ فیل افتاده حالمو بهم زد
پسرها: بابا عجب بچه باحالیه این ممد خیلی حال میکنم باهاش خیلی با مرامه


الیته دور از جون خیلی از دوستان

روزانه - 141

بعضی دو راهیا همیشه یه دوراهی میمونن برات، حتی وقتی داری تو یکی از اون دو مسیر قدم بر میداری!

روزانه - ۱۴۰

ترسم از تنها بودن در کنار نزدیکترین کسم هست

روزانه - 139

وقتی نه دستی برای گرفتن است

نه آغوشی برای گریه

نه شانه ای برای تکیه

انتظار نداشته باش خنده ام واقعی باشد مادر؟!!!

این روزها فقط زنده ام تا دیگران زندگی کنند.