یه چیزائی هست که فقط رو در رو میشه گفت
مگه دل چقدر گنجایش داره؟
حیف نمیشه دلا را رو در رو کرد
واقعا حیف
خب چرا نمیشه؟ دلا رو - رو در رو کردن - اینقدر سخته ؟ محاله ؟ دلا هم رو دارن ... ندارن؟
زبانمون روبروی هم قرار میگیره نه دلمون
انتظار . . .ســــــــــکوت. . . . آسمان.... . . لبخند ، تبسم. . . . . . . . . . . . . . . . سلام ،و باز هم انتظار . . .چرا تلخ ؟! . . شیرین !تلخ نیست شیرینه ، شیرین مثل بارونشایدم . .مثل گونه های خیس...هوایت میکنددلــــــــــــمعشق قلب آدم را می شکند ولی ارزشش را دارد
عزیزم ممنونم که اینقدر احساس قشنگت رو خرج من میکنیمیتونم بگم دمت گرم رفیقخیلی باحالی
هر بامدادبه عابران صبح به خیر میگوییو در انتظار پاسخقلب چوبی ات می شکندو هر غروب دور از چشم آنان اشک های شیشه ای اتدر تلاطم گندمزار ها رها می شودو تو حتی در میان مترسک ها تنهایی...به خاطر دیگران ایستادن بس استبیا کمی همبرای دل تنگمان قدم بزنیم ...
واقعا جقدر هم نیاز دارم به خاطر دل خودم هم که شده .....
به ثانیه شمار بگو بایستد...این روزهادل و دماغ نفس کشیدن هم ندارم!
واقعا گاهی به پایان بیشتر از ادامه فکر میکنم
هنوز دروغهایت را در گنجه دارمگاهیباورشان میکنم و بازعاشقت می شوم ...
یاد شعر خانم غانم افتدمهجرش دهم - زجرش دهم - خوب آزارش دهم - و در نهایت باز عاشق طرف میشهچه آهنگ قشنگی هستممنونم عزیزمامشب که چی بگم این نیمه شبی خیلی شرمندم کردی که اینقدر احساسات قشنگت رو برای من خرج کردی
دل من خیلی کم رو وقتی با هاش رو برو میشه همه ی حرفهاش یادش میره اخرش هم همه اش میمونه برای خودش
یاد خودم میافتم که همیشه موقع جدائی یه عالمه حرف نگفته تو دلم ماسیده بود
حیف نمیشه دلا را رو در رو کرد
واقعا حیف
خب چرا نمیشه؟
دلا رو - رو در رو کردن - اینقدر سخته ؟ محاله ؟
دلا هم رو دارن ... ندارن؟
زبانمون روبروی هم قرار میگیره نه دلمون
انتظار . . .
ســــــــــکوت
. . . . آسمان
...
. . . لبخند ، تبسم
. . . . . . . . . . . . . . . . سلام ،
و باز هم انتظار . . .
چرا تلخ ؟! . . شیرین !
تلخ نیست شیرینه ، شیرین مثل بارون
شایدم . .
مثل گونه های خیس
.
.
.
هوایت میکند
دلــــــــــــم
عشق قلب آدم را می شکند ولی ارزشش را دارد
عزیزم
ممنونم که اینقدر احساس قشنگت رو خرج من میکنی
میتونم بگم دمت گرم رفیق
خیلی باحالی
هر بامداد
به عابران صبح به خیر میگویی
و در انتظار پاسخ
قلب چوبی ات می شکند
و هر غروب دور از چشم آنان اشک های شیشه ای ات
در تلاطم گندمزار ها رها می شود
و تو حتی در میان مترسک ها تنهایی...
به خاطر دیگران ایستادن بس است
بیا کمی هم
برای دل تنگمان قدم بزنیم ...
واقعا جقدر هم نیاز دارم به خاطر دل خودم هم که شده .....
به ثانیه شمار بگو بایستد...
این روزها
دل و دماغ نفس کشیدن هم ندارم!
واقعا
گاهی به پایان بیشتر از ادامه فکر میکنم
هنوز دروغهایت را در گنجه دارم
گاهی
باورشان میکنم و باز
عاشقت می شوم ...
یاد شعر خانم غانم افتدم
هجرش دهم - زجرش دهم - خوب آزارش دهم - و در نهایت باز عاشق طرف میشه
چه آهنگ قشنگی هست
ممنونم عزیزم
امشب که چی بگم
این نیمه شبی خیلی شرمندم کردی که اینقدر احساسات قشنگت رو برای من خرج کردی
دل من خیلی کم رو وقتی با هاش رو برو میشه همه ی حرفهاش یادش میره اخرش هم همه اش میمونه برای خودش
یاد خودم میافتم که همیشه موقع جدائی یه عالمه حرف نگفته تو دلم ماسیده بود