مرا به خیانت متهم میکنی
بی آنکه بدانی لحظه ای بی یادت سپری نشد
انگشت تهمتت به سوی من است
چرا که دیوانه ای هستم که با دل ساده میپرستمت
اما افسوس تو بی خبری
بعد از چند روز که تو غار تنهائیم بودم به یک نتیجه منطقی رسیدم و اون این هست
زندگی دو قسمت است
1- آنچه که گذشته و رویایی بیش نبوده
و
2- آنچه هنوز نیامده و آرزویی بیش نیست
پس بزن بر طبل بی عاری که آن هم عالمی دارد
یاد زنده یاد حسین پناهی به خیر که یک شعرش در مورد من مصداق پیدا کرد
به آتش نگاهش اعتماد نکن
لمس نکن
به جهتی بگریز که بادها خالی از عطر اویند
به ...سرزمینی بی رنگ
بی بو ، ساکت
آری
بگریز و پشت ابدیت مرگ پنهان شو
اگر خواستار جاودانگی عشقی..
حالا میگی نمیتونی بمونی حتی یه لحظه با من
میری و خونه میشه خونه دلگیر من
یادته میگفتی بمون
تا ابد بمون؟
کجا رفت اون روزا؟
چی شد که میگذری ازم؟
من میمیرم برات هنوزم
به حرف من گوش کن
تو بمون پیش من
نگو من رو فراموش کن