هر چیز زمانـــــی دارد نفس هم که باشــــی ... دیر برســــی , من رفته ام
اووووووووووووووووووووللللللللللللللللللللل شدم باز؟پروردگارااااا من و این همه خوشبختی محالههههه
چرا محال ؟تو لیاقت اول شدن رو داری عزیز
امان از دست این زمان ... نبودنش یک دردسر است... بودنش یک دردسر دیگر!!!!!یادم افتاد به این:با تو بودن هم عذابی بودبی تو بودن هم عذابی بود+مخاطب خاص: زمان
من این مخاطب خاص رو ببینم ....
(آیکون دستانی که بهم گره خورده اند) پروردگارا یعنی میشه هم من اول شده باشم هم دوم هم سوم؟!!
همه مدالها رو که جمع کردی مال خودت شد
...رفتن همیشه پرغمه انگار داره داد می زنه
بله همینطوره که میگید
اگر رنجی نمی بردیمهرگزمهربان بودن را نمی آموختیم . . .
موافقم
این دیگه آخرش بود..واقعا که زیباست ..
ممنون از لطف شما
نفسی که رفت هستی آدم می رودخوش به حال کسانی که هستنددرود بر داداش علیرضای گل
تو نفسه من بیدی داداشه گلم
تو رفتی و هنوزغم تو مانده به جاغم آن خاطره ی شیرینتکه در انبوه درختان سرومن و تو پرسه زنانپی هم می گشتیمدور از اندیشه ی فردایی غریبکه نمی دانستیم ،چقدر فرداهازودتر ازپیریمانگرد غم برسرمان می ریزندآهِ آن خاطره اتکه شبی بارانیمن و تو اشک به چشم خندیدیمسینه می آزاردبه خودم می گویم:کاش می شد آن شبکاش می شد آن روزدل تو مهر نداشتدیده ام باز نبودکه تو را از پی تاریکی شب بشناسدو تو رفتی و هنوزغصه ها و دردها ... ..... ممنون بهم سر زدی ....
ممنون از شما که اینهمه احساس رو اینجا خرج کردید
عالی بود مسافر!!!
ممنون از لطفت
داداش هیچ دقت کرده ای اغلب همین یه نفس هم دیر می رسد
میگم چرا گاهی احساس خفگی میکنم
لایک
سوپر لایک به حضور شما
اووووووووووووووووووووللللللللللللللللللللل شدم باز؟
پروردگارااااا من و این همه خوشبختی محالههههه
چرا محال ؟
تو لیاقت اول شدن رو داری عزیز
امان از دست این زمان ... نبودنش یک دردسر است... بودنش یک دردسر دیگر!!!!!
یادم افتاد به این:
با تو بودن هم عذابی بود
بی تو بودن هم عذابی بود
+مخاطب خاص: زمان
من این مخاطب خاص رو ببینم ....
(آیکون دستانی که بهم گره خورده اند) پروردگارا یعنی میشه هم من اول شده باشم هم دوم هم سوم؟!!
همه مدالها رو که جمع کردی مال خودت شد
بله همینطوره که میگید
اگر رنجی نمی بردیم
هرگزمهربان بودن را نمی آموختیم . . .
موافقم
این دیگه آخرش بود..
واقعا که زیباست ..
ممنون از لطف شما
نفسی که رفت


هستی آدم می رود
خوش به حال کسانی که هستند
درود بر داداش علیرضای گل
تو نفسه من بیدی داداشه گلم
تو رفتی و هنوز
غم تو مانده به جا
غم آن خاطره ی شیرینت
که در انبوه درختان سرو
من و تو پرسه زنان
پی هم می گشتیم
دور از اندیشه ی فردایی غریب
که نمی دانستیم ،چقدر فرداها
زودتر ازپیریمان
گرد غم برسرمان می ریزند
آهِ آن خاطره ات
که شبی بارانی
من و تو اشک به چشم خندیدیم
سینه می آزارد
به خودم می گویم:
کاش می شد آن شب
کاش می شد آن روز
دل تو مهر نداشت
دیده ام باز نبود
که تو را از پی تاریکی شب بشناسد
و تو رفتی و هنوز
غصه ها و دردها ...
..... ممنون بهم سر زدی ....
ممنون از شما که اینهمه احساس رو اینجا خرج کردید
عالی بود مسافر!!!
ممنون از لطفت
داداش هیچ دقت کرده ای اغلب همین یه نفس هم دیر می رسد
میگم چرا گاهی احساس خفگی میکنم
لایک
سوپر لایک به حضور شما