وقتی حضور خود را دریافتم دیدم تمام جاده ها از من آغاز می شود......شفیعی کدکنی
سلام علیرضا خان. شعر زیبایی بود.
سلام عزیزخواهش میکنم همیشه آدرس وبلاگتون رو برام بگذارید چون باور کنید حفظ کردن همه ادرس ها برام کار مشکلی هست و من اینطوری شرمنده میشم که نمیتونم سر بزنم شاد باشید
چه زیبا...و اگر به ما هم ختم شوند که دیگر نور علی نور استنه؟
عزیزم از این اما و اگر ها زیاده یه کم باید واقع بین بود
چقدر شبیه جاده ها شدم بوی کوچ میآید کسی برای خالی شدن از خودم ابی بریزد شاید به سلامت برگشتم سمت خودم...
شاید
پس چرا منو فرستادی تو خاکی؟تو که اینجوری نبودی
خیلی باحالی
زیباست..
بله همینطوره که میگید اغلب شعر های کدکنی زیبا هستند
سلام علیرضا خان. شعر زیبایی بود.
سلام عزیز
خواهش میکنم همیشه آدرس وبلاگتون رو برام بگذارید چون باور کنید حفظ کردن همه ادرس ها برام کار مشکلی هست و من اینطوری شرمنده میشم که نمیتونم سر بزنم
شاد باشید
چه زیبا...
و اگر به ما هم ختم شوند که دیگر نور علی نور است
نه؟
عزیزم از این اما و اگر ها زیاده یه کم باید واقع بین بود
چقدر شبیه جاده ها شدم بوی کوچ میآید کسی برای خالی شدن از خودم ابی بریزد شاید به سلامت برگشتم سمت خودم...
شاید
پس چرا منو فرستادی تو خاکی؟
تو که اینجوری نبودی
زیباست..
بله
همینطوره که میگید
اغلب شعر های کدکنی زیبا هستند