اگر یک بار دیگر به دنیا می آمدم بسیار سبک تر گردش می کردم. در بهار با پای برهنه زودتر به راه می افتادم و در خزان با همان پاها، دیرتر برمی گشتم، بیشتر می رقصیدم شنگول تر اسب سواری می کردم و داوودی های بیشتری می چیدم
خوبی علیرضا جان؟ انشاالله خدا بد نده. چی شده؟ کم حوصله شدی؟ نوشتی خوب نیستی. دنیا بازم حال داده؟ امان از این روزگار... امیدوارم اگه ملالی هست زودتر برطرف شه دنیا همینه: یک سبد شادی، یه لحظه هم غم!
حالم خوب نیست احتیاج به استراحت دارم انشا الله درست میشه
گاهی اوقان تکیه بر شانه خود می خندیم گاهی گریه... گاهی سکوت .. گاهی بهانه ...گاهی تشنه و گاهی خسته و گاهی.........! چه راحت خود را به زمان تطبیق داده ایم وهمرنگ ناگفته ها شدیم
با تو خواهم ماند با تو چون تو تک ستاره آرزو هایمی می خواهم فریاد را در لحظه تنهایی ام بشنوی فریاد ی از سکوت می خواهد بگوید اما نمی تواند چشمان تو اجازه نمیدهد چون لحظه دیدار اشک حسرت بر گونه هر دویمان جاری می شود
اپم پیش ماهم بیا
حالم خوب نیست احتیاج به استراحت دارم انشا الله درست میشه
اگه به خاطر وبلاگ و خاطرات توش هست که حالتون بده باید بگم فایده نداره، متاسفانه این خاطرات توی ذهن شما حک شدن. مرداب از رودخانه میپرسه چی شد که زلال شدی؟ جواب داد گذشتم. باید گذشت پاک شدنی نیستن شاید یه روزی به این پست هم که ناراحت بودی خندیدی.
حرفت رو کاملا قبول دارم
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
اگر یک بار دیگر به دنیا می آمدم بسیار سبک تر گردش می کردم.
در بهار با پای برهنه زودتر به راه می افتادم و در خزان با همان پاها، دیرتر برمی گشتم، بیشتر می رقصیدم شنگول تر اسب سواری می کردم و داوودی های بیشتری می چیدم
ایول داداشه گلم که دستی بر آتش داره
خوبی علیرضا جان؟
انشاالله خدا بد نده. چی شده؟ کم حوصله شدی؟ نوشتی خوب نیستی. دنیا بازم حال داده؟ امان از این روزگار...
امیدوارم اگه ملالی هست زودتر برطرف شه
دنیا همینه: یک سبد شادی، یه لحظه هم غم!
حالم خوب نیست احتیاج به استراحت دارم انشا الله درست میشه
این ذهن خاطره نگه دار انسان عجیب چیزیست
گاهی انقدر دلم برای خاطراتم تنگ می شود که ساعتها در رختخواب بیدار می مانم تا به یادم بیایند
یه جورایی شبیه هم هستیم
بگویید به مرگ طبیعی مرد
هیچ چیز در این دنیا طبیعی تر
. از بی تومردن نیست. .
اپــــــــــــــم
خیلی باحالی
این نظریه اولین سوزنیه که به روح متورمم زدم
گاهی اوقان تکیه بر شانه خود می خندیم گاهی گریه...
گاهی سکوت .. گاهی بهانه ...گاهی تشنه و گاهی خسته و گاهی.........!
چه راحت خود را به زمان تطبیق داده ایم وهمرنگ ناگفته ها شدیم
من که فقط خاکستری هستم و بس
آقای خندان
اون پست قبلی به دلم ننشست برش داشتم. یه دلچسب ترش و گذاشتم
خذمت میرسم
هیچ قانونی نداره جز یه حس
جالب بود
با تو خاطرات عشق را ورق خواهم زد
با تو خواهم ماند
با تو چون تو تک ستاره آرزو هایمی
می خواهم فریاد را در لحظه تنهایی ام بشنوی
فریاد ی از سکوت
می خواهد بگوید
اما نمی تواند
چشمان تو اجازه نمیدهد چون لحظه دیدار اشک حسرت بر گونه هر دویمان جاری می شود
اپم پیش ماهم بیا
حالم خوب نیست احتیاج به استراحت دارم انشا الله درست میشه
سلام دوست عزیز.
غم و خنده همیشه با هم آمیخته شده اند و ...
راستی چرا دیگه از خاطرات روزمره تون نمینویسین؟
حالم خوب نیست احتیاج به استراحت دارم انشا الله درست میشه
زندگی آدمی دارای تضاد های زیبائیست

پارادوکس ِ غم و شادی است
درود داداش علیرضای عزیز
درود کوروش جان
حالم خوب نیست احتیاج به استراحت دارم انشا الله درست میشه
کاش لااقل این قدرتو بتونیم پیدا کنیم که هر وقت بدیاش به یادمون میاد همون حس و حال همون موقع وقوع رو نداشته باشیم
لااقل کمتر شده باشه
نمیدونم چی باید بگم
اصلا حالم خوب نیست
من رو ببخش
انگاری باز داری دایی میشیااااااااااااا
ای جان
دوباره دائی میشم
شدیداً کم پیدا شدی آقای مجلوبی
خیلی حالم بده
سلام آقا علیرضا..رفع کسالت شد؟
امیدوارم حالتون خوب باشه
نه والا میخوام این وبلاگ رو پاک کنم دلم نمیاد
میخوام با دنیای مجازی خدا حافظی کنم
واقعا
tike akharo khub umadi
تو هم داداش؟
سلام
حاطرات ماندگارند
وفاصله ها هیچ گاه حریف خاطره ها نمی شوند
بله
همینطوره که میگید
درود داداش علیرضای گل


امیدوارم که حال و احوال خوشی داشته باشی و نوسانات زندگی را به توفیق بگذرانی
داداشه گلم
درست حدس زدی
نسانات زندگی بد جور اذیتم میکنه
امیدوارم که خدا برای رد کردن این مهم کمکم کنه
از قسمت نظرات فهمیدم حالتون خوب نیست ، امیدوارم هر چه زود تر روبه راه و خوب وتندرست بشید
بله
درست متوجه شدید
کار به جایی رسیده که میخوام این وبلاگ رو برای همیشه پاک کنم
intoriyast dige
اگه به خاطر وبلاگ و خاطرات توش هست که حالتون بده باید بگم فایده نداره، متاسفانه این خاطرات توی ذهن شما حک شدن.
مرداب از رودخانه میپرسه چی شد که زلال شدی؟ جواب داد گذشتم.
باید گذشت پاک شدنی نیستن شاید یه روزی به این پست هم که ناراحت بودی خندیدی.
حرفت رو کاملا قبول دارم