خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

ببخشید که کم میام

سلام دوستای گلم

این روزا حال و روز و احساس خوبی برای نوشتن ندارم، خدائیش از لحاظ جسمی زیاد مشکلی نیست، میشه تحمل کرد درد رو ، ولی از لحاظ روحی خیلی داغونم، میدونم هم نباید منتظر یکی باشم تا حال من رو عوض کنه، { البته به غیر از خواست خدا } اصلا احساس خوبی ندارم، تا میام خودم رو مشغول کنم و افکار منفی رو دور بریزم و بنویسم، مالیدم بد جور هم مالیدم، دریغ از حس یک خط نوشتن ، دریغ از شور و شوق ، در انتها نمیدونم کی از این حال و هوا میام بیرون و به قول یکی از دوستان از غار تنهائیم میام بیرون و رو براه میشم، اومدم از شماها عذر بخوام به خاطر اینکه سر میزنید و میبینید آپ نکردم، اومدم اینجا تا با شما این دعا رو بخونم شاید فرجی بشه

خداوندا

آرامشی ده، تا بپذیرم آنچه را که نمیتوانم تغییر دهم، شجاعتی ده که تا تغییر دهم آنچه را که میتوانم، دانشی ده، تا فرق این دو را بفهمم

آمین 

فعلا"

یا علی دوستان

نظرات 2 + ارسال نظر
خواننده خاموش یکشنبه 23 خرداد 1389 ساعت 12:16

سلام . امیدوارم دوباره روحیه و نشاطتون رو بدست بیارید و با انگیزه همیشگی ادامه بدین . ما منتظریم

قربونت عزیزم
تو همیشه چه موتور خاموش چه روشن به من لطف داشتی
شاد و پیروز باشی

خواننده خاموش یکشنبه 23 خرداد 1389 ساعت 14:12

اتفاقاً این چند روزه حال و روز خوبی ندارم ولی بااین حال از نوشته هاتون لذت میبرم. برادرم طی یک زورگیری کشته شده و در حال حاضر داغونم چون هنوز قاتلشو دستگیر نکردن تا بدونیم چرا و آیا مبلغ درخواستی آقای زورگیر اونقدری بوده که ارزش کشتن یک جوان 28 ساله رو داشته باشه یاخیر؟
در هرصورت میفهمم کسلی و غار تنهائی یعنی چی. موفق باشی .

عزیزم
از صمیم قلب بهت تسلیت میگم
و برات از خدای بزرگ صبر طلب میکنم
امید که اون وحشی به جزای عمل وحشیانش برسه
):

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد