خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

غضنفر - 3

استاد: وقتی بزرگ شدی چی کار میکنی ؟

غضنفر: عروسی

 

استاد: نه منظورم اینه که چی کاره میشی ؟

غضنفر: داماد

 

استاد: منظورم اینه وقتی بزرگ شدی چه میکنی ؟

غضنفر: زن میگیرم

 

استاد: احمق ، وقتی بزرگ شدی برای پدر و مادرت چه میکنی ؟

غضنفر: عروس میارم

 

استاد: لعنتی ، پدر و مادرت در آینده از تو چی میخوان ؟

غضنفر : نوه!!

غضنفر - 2

دوستان اگر تو این لطیفه کمی بی ادبی بود ببخشید ، قصدم فقط یه لبخند صبحگاهی هست که بر لب شما خوبان بنشینه


یک روز غضنفر تو اتوبوس نشسته بود که یک دفعه بادی همراه با صدا ازش خارج میشه و همه میزنن زیر خنده و غضنفر بلند میشه میگه : حدس میزدم خوشتون بیاد !!! گفتم دور هم بخندیم

روزانه - 240

میروم
آهسته

بی تو

اما

به یاد تو

روزانه - 239

کسی را که دوست داری، تو را دوست نمی دارد. کسی که تو را دوست دارد ،تو دوستش نمی داری اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد به رسم و آئین هرگز به هم نمی رسند و این رنج است

گله دارم

شنیدم میگن از روح خودت به روح ما دمیدی

دنیا با همه بزرگی و حقارتش عزیزه

آیا من هم با همه حقارتم برای تو عزیزم؟

خیلی ها شاید بگن بله که عزیزی ولی کجای دنیا رسمه که یک عزیز رو تا رسیدن به اشک پیش ببرن ؟