خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

پ نه پ

تو متـرو به طرف میگم آقا یه اسپری بزنی ثــواب داره ها!! داریم خفه میشیـم،میگــه اسپری خوشبو کننده؟ میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ اسپری تاخیری! که بو عرقت اسلـو موشن دربیـــاد..

دوستم تو خونه خوابیده بود داداشم ازراه اومده میگه خوابه؟ میگم پَـــ نَ پَـــ رفته رو اسکرین سیور لگد بزنی روشن میشه

رفتم بالای برج میخواستم خودمو بندازم پایین یارو میگه میخوای خودکشی کنی؟ میگم نه پـَـَـ اومدم ببینم سرعت صفر تا صدم از این بالا تا پایین چقدر میشه، بجای پروژه بدم دانشگاه.

نظرات 2 + ارسال نظر
کوروش پنج‌شنبه 24 آذر 1390 ساعت 14:24 http://www.korosh7042.com/

آقا کسی رو نشون یده که مارو هم از اسکن سیور بیدار کنه

شما راحت استراحت کن داداش
فقط اون وسط مسطا اسراف نکنی

امان از این پَ نَ پَ ها!

امان از دست هموطنان آبادانی که این پ نه پ ها محصول همونجاست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد