دل سودا زده
از غصه
دو نیم افتاده است
رویاهایم را در کنار کسانی گذراندم که بودند ...ولی نبودند
همراه کسانی بودم که ...همراهم نبودن
وسیله کسانی بودم که... هرگز آنها را وسیله قرار ندادم
دلم را کسانی شکستند که... هرگز قصد شکستن دل آنها را نداشتم
و تو چه دانی که عشق چیست...
عشق.....
سکــوتی است در برابر همه اینها.
جز تــــو
- آغوش تــــو-
هیچ خورشــــیدی
از پسِ این زمســتان بر نمی آیــــد
هر چه
آفتاب عمرم
بالاتر می اید
دیوار زندگی ام
کوتاه تر می شود...