خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

گله دارم - 62

دل سودا زده
از غصه
دو نیم افتاده است

گله دارم - ۶۱

رویاهایم را در کنار کسانی گذراندم که بودند ...ولی نبودند
همراه کسانی بودم که ...همراهم نبودن
وسیله کسانی بودم که... هرگز آنها را وسیله قرار ندادم
دلم را کسانی شکستند که... هرگز قصد شکستن دل آنها را نداشتم
و تو چه دانی که عشق چیست...
عشق.....
سکــوتی است در برابر همه اینها.

گله دارم - ۶۰

جز تــــو
- آغوش تــــو-
هیچ خورشــــیدی
از پسِ این زمســتان بر نمی آیــــد

گله دارم - ۵۹

تنهایی را دوست دارم .
عادت کرده ام که تنها با خودم باشم ،
دوستی میگفت عیب تنهایی این است که عادت میکنی خودت تصمیمی می گیری، تنها به خیابان می روی، به تنهایی قدم میزنی .
پشت میز کافی شاپ تنهایی می نشینی و آدمها را نگاه میکنی ، ولی من به خاطر همین حس دوستش دارم .
تنها که باشی نگاهت دقیق تر می شود و معنا دار ؛ ... چیزهایی می بینی که دیگران نمی بینند،
در خیابان زود تر از همه میفهمی پاییز آمده و ابرها آسمان را محکم در آغوش کشیده اند میتوانی بی توجه به اطراف، ساعتها چشم به آسمان بدوزی و تولد باران را نظاره گر باشی.
برای همین تنهایی را دوست دارم
زیرا تنها حسی است که به من فرصت می دهد خودم باشم
با خودم که تعارف ندارم
سالهاست به تنهایی عادت کرده ام....

گله دارم - ۵۸

هر چه
آفتاب عمرم
بالاتر می اید
دیوار زندگی ام
کوتاه تر می شود...