خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

ادبیات بنی هندل - قسمت اول

سلام دوستان 

امروز داشتم میامدم سر کار که پشت نوشته یه ماشینی توجهم رو جلب کرد و ترجیح دادم که برای خالی نبودن عریضه یک موضوع با عنوان ادبیات بنی هندل درست بشه و هر چه که پشت این ماشینها میبینم برای شماها بنویسم

البته بعضی از اونها اگر تو بهرش بری میشه باهاش یه کتاب نوشت

و اما اولین قسمت این ادبیات


1- سلطان غم مادر

2- رفیق بی کلک مادر

3- اگر دیدی جوانی پشتش خمیده ، بدانید آن جوان بونکر خریده

4- بتوچه

5- خودتی بلا

6- 1کیلو باش ، آدم باش

7- یاد دهنده بی منت 

8 - جوانی المثنی ندارد

9- امروز کسی محرم  اسرار کسی نیست ، ما تجربه کردیم کسی 

یار کسی نیست، 

10- هرچند که حاصل عمر تو غم بود ، قربان غمت شوم که کم بود


باران

سلام دوستان 

یکی از دوستان لطف کردن و یه شعر زیبا برام ارسال کردن من دیدم حیفه که شما ها ازش محروم باشین

این هم شعر دوست خوبمون لیلا

وای ، باران 
باران ؛ 
شیشه ی پنجره را باران شست 
از دل من اما 
چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟
آسمان سربی رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
می پرد مرغ نگاهم تا دور
وای ، باران 
باران ؛
پر مرغان نگاهم را شست 
خواب رؤیای فراموشیهاست
خواب را دریابم
که در آن دولت خاموشیهاست 
من شکوفایی گلهای امیدم را در رؤیاها می بینم 
و ندایی که به من می گوید :
”گر چه شب تاریک است
دل قوی دار ، سحر نزدیک است “

سلام

دوستان سلام

من برگشتم ولی هنوز دوران نقاهتم تموم نشده

منتظر داستان جذابی که براتون آماده میشه باشین

قصه عشق گمشده