خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

عناوین یادداشت‌ها

  • روزانه - ۲۲۹ دوشنبه 18 مهر 1390 06:57
    کارگر خسته ای.سکه ای ازجلیقه کهنه اش در آورد تاصدقه دهد ناگهان جمله ای روی صندوق دید ومنصرف شد... " صدقه عمررازیاد می کند "
  • لطیفه - 2 یکشنبه 17 مهر 1390 13:26
    اینم برای اینکه نگیداین مسافر چقدر منفی مینویسه لبخنداتون من رو شاد میکنه یه نفر میره جوراب فروشی میگه آقا جوراب میخوام فروشنده میگه:مردونه ؟یارو دست میده میگه: مردونه --------------------------------------------------------------- یه یارو زنگ میزنه پیتزا فروشی میگه یه پیتزا می خواستم. فروشنده میگه . به نام ... ؟ یارو...
  • روزانه - ۲۲۸ یکشنبه 17 مهر 1390 13:19
    بعضی اتفاقا هم هست، آدم فکر نمیکنه بتونه بعدش سرپا شه اما یه مدت که میگذره، میبینه باید که پاشه، اتفاقای بعدی منتظرشن به هر حال خوب نیس زیاد منتظر بذاریشون
  • روزانه - ۲۲۷ یکشنبه 17 مهر 1390 13:17
    بگذار دنیا نچرخد، نبیند نخندد تو که هستی همه چیز خوب است، حتی در یک اتاق سه در چهار
  • روزانه - ۲۲۶ شنبه 16 مهر 1390 16:53
    آرزو میکنم که فرو افتادن هر برگ پاییزی آمینی باشه واسه آرزوهای قشنگتون
  • روزانه - ۲۲۵ شنبه 16 مهر 1390 15:15
    از شیرینی عشق که , لذتی نبردی! قلبم را در سرکه میگذارم تا شاید سال ها بعد , از ترشی خاطره ها لذت ببری!!!
  • روزانه - ۲۲۴ شنبه 16 مهر 1390 13:55
    اگر بر ردپای پیشین خود پا میگذاری، و اگر در گذشته هایت مداوم تکرار میشوی، ناشی از آنست که هنوز بر محور خود میگردی، و همچنان دور بر باطل میزنی، مَدار و محور خود را خدایی کن، تا خداوند و هستی را با خود در مُدارا ببینی، و قرارهایت را با او بگذار،تا درمانگر بیقراری هایت باشد. با شعور هستی آمیخته شو ، تا در شور و مستی...
  • روزانه - 223 شنبه 16 مهر 1390 07:22
    دیگر به اکسیژن نیازی ندارم این را زمانی فهمیدم که گفتی بوسه های بی هوا دوست داری
  • روزانه - ۲۲۲ شنبه 16 مهر 1390 06:48
    حرف تنها تا زمانی که تو دهنته جاش امنه.
  • روزانه - 221 پنج‌شنبه 14 مهر 1390 12:03
    بزرگترین انتقام من از این دنیا " لبخند " است
  • روزانه - 220 پنج‌شنبه 14 مهر 1390 12:03
    خداوندا من دقیقا اینجا هستم ، تو کجائی ؟ رخ بنما چند تا اسماعیل دیگر باید قربانی شوند تا رنج های ما را باور کنی ؟
  • دیکشنری انگلیسی - اصفهانی چهارشنبه 13 مهر 1390 15:43
    take> بستون stand up> وخیز how much> چقزه؟ did you take? > استدی؟ ... ......just now > جخ تازه what is wrong with you? > چدس crow> قلاق fish > مای collect> زفت round > گومبلی ugly > اکله lizard> مارمالی like this > هنچینی unacceptable > نکبتی wood > چوق
  • ادبیات بنی هندل چهارشنبه 13 مهر 1390 15:35
    سوار پیکان سفید یخچالی مدل52 مسافر کش شدم . از اینا که ماشین 1 میلیون میرزه ولی سیستم صوتیش 2 میلیون . راننده ماشینو تا کف خوابونده بود و با موی فرفری ویراژی میداد خلاصه ! پشب چراغ قرمز یه پورشه کایان 290 میلیونی اومد بغلمون . راننده عزیز ما بعد از ورانداز کردن ماشین به چشم خواهری! ، یه ابروش رو بالا انداخت و با لنگش...
  • روزانه - ۲۱۹ چهارشنبه 13 مهر 1390 14:22
    در رویای خود خواستم ابری شوی و همچو باران بباری بر تن خشکم ولی افسوس که بغضی شدی و از چشمان او باریدن گرفتی بر قلب شکسته ام حال چه کنم با این تن خشک و قلب شکسته و روح محتاج؟ به خدائی خودت قسم که بغضم سهم خود توست
  • روزانه - 218 چهارشنبه 13 مهر 1390 09:55
    آخرین حیرت زمانی‌ست که دیگر پی می‌بری چیزی تو را به حیرت وانمی‌دارد
  • روزانه - 217 سه‌شنبه 12 مهر 1390 16:24
    خودکشی پرستوها پای آن نهال پرغرور تصویرساز تمام سوختگی یک نسل برای من که نظاره گر بودم
  • روزانه - ۲۱۶ سه‌شنبه 12 مهر 1390 14:13
    Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 نمی دانم اگر یکی بود یکی نبود اول همه ی قصه ها نبود باز هم یکی پیدا می شد که بود و نبودم را با خودش ببرد
  • روزانه - ۲۱۵ سه‌شنبه 12 مهر 1390 14:07
    Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 وقتی فردا صبح بیدار می شوی دردهایت همان دردهای دیروزیند بخواب تا غم هایت چند ساعتی بخوابند
  • روزانه - ۲۱۴ دوشنبه 11 مهر 1390 16:39
    Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 خوب‌ می دانم دیر یا زود یکی از این ردپاها مرا تا ساحل تا نهایت خود کشی خواهند برد می گویند ـ آنجا ـ پر است از لالایی سکوت
  • روزانه - ۲۱۳ دوشنبه 11 مهر 1390 11:11
    Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 فنجان قهوه ای که فال مراخواندی سالهاست ترک برداشته!!! وبین ما فاصلـــــــه سخن میگویند !!!
  • روزانه - ۲۱۲ دوشنبه 11 مهر 1390 10:49
    Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 سالها رفت و هنوز دل دیوانه من، رنجه از درد تو را خواستن است این وفا داری نیست در انتهای جنگ اعصاب من و تو برنده و بازنده وجود ندارد ، هر دو بازنده ایم چون جنازه ی روح و روان هر دو به تن خسته مان سنگینی مبکند
  • روزانه - ۲۱۱ یکشنبه 10 مهر 1390 16:06
    Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 قاب عکست نقش لبخند دیروز تو و دلتنگی امروز مرا به رخ میکشد بی تو در خاطرات خوشم باران میبارد ! .
  • روزانه - ۲۱۰ یکشنبه 10 مهر 1390 16:05
    Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 اگر امکان داشت و می شد زمان را با CTRL+Z به عقب برگردوند دوست داشتید تو کدوم سن یا دوران زندگیتون قرار بگیرید؟
  • روزانه - 209 یکشنبه 10 مهر 1390 11:29
    Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 سکوت میکنم زیرا نه نجوا و نه فریاد، هیچ یک کافی نیست حتی سکوت نیز ناکافی است و دایره سخن ناتوان از سخن گفتن افسون شده ام من بهت زده پروردگارم هستم که در صلاح او رخنه نمیتوان کرد و در مطلق بودنش تردید جایی ندارد او خود خالق واژه ها و مالک تمام هستی است { منبع یک پست...
  • روزانه - 208 یکشنبه 10 مهر 1390 11:27
    وقتی از من خسته شدی گفتی : از همه دنیا خسته ام . یا من همه دنیایت بودم یا اندازه ی دنیا خسته ات کردم .
  • روزانه - ۲۰۷ شنبه 9 مهر 1390 15:26
    در این روزهای سیاه و سفید تنهایی جعبه مداد رنگی من باش
  • روزانه - 206 شنبه 9 مهر 1390 07:25
    کاغذ پاره هارا می گردم در التماسی شاعرانه گاه ان است که آتشی بیفروزم ققنوس وار
  • روزانه - 205 پنج‌شنبه 7 مهر 1390 12:35
    غضنفر روبه جرم رابطه نامشروع دستگیرکردند قاضی ازش پرسید چراعفت عمومی رو خدشه دارکردی؟ گفت:اولأعفت نبود سکینه بود ثانیأ عمومی نبود خصوصی بود ثالثأ خدشه دارنشد بچه دارشد پ ن : دیدیم همش منفی نوشتم این گذاشتم کمی لبخند رو لبامون بیاد همگی شاد باشید
  • روزانه - 204 پنج‌شنبه 7 مهر 1390 12:35
    دقیقن چه فحش خارمادری به ذهنتون میاد وختی این پیام رو میبیند؟ "سلام دوست من وبلاگ خوبی داری با این کد معرکه, محبوبیت و رتبه گوگل بیشتری بدست می‌آری دوستانه بهت دادمش، به منم سر بزن"
  • روزانه - 203 پنج‌شنبه 7 مهر 1390 12:33
    حسام بیک رو به مراد بیک: التماس نکن، بیا این کاروان رو وسایلشون بدزدیم، غارتشون کنیم، زود بریم. گناه دارن زن و بچه مردم تو آفتاب واسادن.