خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

یک سلام

سلام به تمامی دوستان عزیز که از ابتدای قصه "تو اون روزا بود که شروع شد" با من همراه بودن

همینجا میخواستم یه خسته نباشید به همتون بگم و تشکر کنم به خاطر نظرات دوستانه و خالصانه همگی شماها

در آینده میخوام یه داستان واقعی به نام تقدیر حبیب براتون بنویسم، البته اگر این دردهای مفاصلم امان بده

امیدوارم که درس عبرتی برای خیلی از ماها باشه

شاد و پیروز باشین 

مسافر

نظرات 2 + ارسال نظر
رز پنج‌شنبه 29 بهمن 1388 ساعت 17:43

من که هستم باقیش
انشالا که زود خوب میشین
و شما هم خسته نباشین

ممنونم
شما منو تشویق به نوشتن میکنید و یه جورائی میدونم خوانندگان خاموش هم منتظر هستن
فقط شما نسبت به بقیه با محبت تری و یه کامنت کوچولو هم که شده ما رو مهمون میکنید

مریم چهارشنبه 20 مهر 1390 ساعت 10:13 http://ghoghnoss.blogsky.com

ما که نمیدونیم چی بودو چی شد

سلام بر تو عزیز
ورودت رو به جمع دوستانمون خیر مقدم میگم

شما هرجاش رو که متوجه نشدین عنوان کنید تا راهنمائی لازمه انجام بشه

شاد باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد