خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

روزانه - 94

خیانت میکنی حتی زمانی که دستهایت حلقه در گردن من است

روزانه - ۹۳

گاهـــــی آدم دلـــــش میخواهد کفش هایش را در بیاورد،
یواشکــــی نوکـــــ پا نوکــــــ پا از خودش دور شـــــــــود،
بعد بزند به چاکـــــــــــــــ ...
فرار کند از خودشـــــــــــ

روزانه - ۹۲

هروقت حس ورزش کردن بهم دست می‌ده سریع دراز می‌کشم تا برطرف شه

روزانه - 91

چه راحت به روی هم مهر بایگانی یا باطل شد میزنیم

چه راحت ...

به قول  او شعر

بیگانه اگر میشکند حرفی نیست

از دوست بپرسید

که چرا؟

دوست ندارم تنها باشم ولی همیشه یه روزی میرسه که روی اونی که نباید مهر بزنی مهر میزنی


لعنت به این دنیا که به خاطر بی ارزش ترین چیز ها

بهترین دوستیها از بین میره

لعنت


گریه دارم
خسته ام

روزانه - ۹۰

به یک "بهانه" برای ادامه‌ی زندگی نیازمندم