خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

روزانه - ۳۶

خداوند، اون کسانی رو که ازش میخواهی کنارت باشن بهت نمیده، بلکه اون کسانی رو کنارت قرار میده که بهشون نیاز داری..... 

 بهشون  نیاز داری تا کمکت کنن (تا کمک کردن رو یاد بگیری)، باعث رنجش تو بشن (چون تا گچ درد سنباده خوردن روتحمل نکنه، یک مجسمه زیبا نمیشه)، تو رو ترک کنن (تا یادبگیری روی پای خودت بایستی)، عاشقانه دوستت داشته باشن (تا بدونی که تو هم باید عشق بورزی)، تا از تو انسانی ساخته بشه که خداوند میخواد تو اونطور باشی.

روزانه - ۳۵

به یاد فروغ

در شب کوچک من، افسوس
باد با برگ درختان میعادی دارد
در شب کوچک من دلهره‌ی ویرانی ست

گوش کن
وزش ظلمت را می‌شنوی؟
من غریبانه به این خوشبختی می‌نگرم
من به نومیدی خود معتادم
گوش کن
وزش ظلمت را می‌شنوی؟

در شب اکنون چیزی می‌گذرد
ماه سرخ است و مشوش
و بر این بام که هر لحظه در او بیم فرو ریختن است
ابرها، همچون انبوه عزاداران
لحظه‌ی باریدن را گویی منتظرند
لحظه‌ای
و پس از آن، هیچ.

پشت این پنجره شب دارد می‌لرزد
و زمین دارد
باز می‌ماند از چرخش

پشت این پنجره یک نامعلوم
نگران من و توست

روز عشاق

بازم اختلاف نظرای همیشگی بر سر روز ولنتاین و سپندار مذگان...!!!! 

 

به سلیقه ی خودم روز سپندار مذگان رو پیشاپیش تبریک میگم!!! 

 

البته من نمی خوام با این گفته بگم تاریخ 29 بهمن رو به عنوان روز سپندار مذگان قبول دارم... 

اگه زودتر از موعود اونم با این فاصله ی زمانی زیاد تبریک گفتم به این دلیله که این روزا بحث تبریک داغه... نون رو تا تنور داغه باید چسبوند...!!! 

 

من تاریخ پنجم اسفند ماه رو به عنوان روز سپندار مذگان _روز زمین و زن_ روز عشق، یادداشت کردم...!!!

روزانه - ۳۵

سالها بعد

از یاد خواهی برد

روزی - کسی ...

به انتهای نامت که می رسید

رویایش جوانه می زد

سالها بعد

از یاد خواهی برد

هرم همین نگاه و

تلخی همین بی تابی را...

که کسی روزگاری

قصه ی هر سحرگاهش

آغاز هر نگاهش 

تکرار نام تو بود

و خواندن واژه هایی از سر مهربانی ات .

دلم تنگ خواهد شد

هم برای تو

               ٬  هم برای امروز خودم

روزانه - ۳۴

دیگه بارون کافی نیست


بگو تگرگ بیاد