خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

روزانه - 323

دلم جایی میان گذشته مانده است
پایم جایی میان حال
دست هایم جایی آن سوی فردا
من گم شده ام
همیشه کسانی باید باشند و نیستند .....

لطیفه - 11

دوستان باز هم از بی ادبیم تو گفتن جوکها عذر میخوام ولی حس میکنم این روزا زیادی منفی نوشتم و برای اینکه دلتون نگیره که میاید اینجا خواستم یه خنده مهمونم کنید

حالا برو بریم

1- دختره داشته بافتنی میبافته میبینن هر دفعه ای یک بوئی هم میاد ، میپرسن پس این بو چیه ، میگه مامانم گفته یکی زیر میبافی یکی رو یکی ول میکنی


2- طرف خودشو میمالیده به سپر ماشین ! میگن چی کار میکنی بابا, میگه دارم اوقاتمو سپری میکنم


3- به غضنفر میگن تو سکس با زنت چطوری دیونش میکنی؟ میگه هیچ چی بعد از اتمام کار خودم رو با پرده خونه پاک میکنم


4- از یه لامپ میپرسن : احوالت چطوره ؟ میگه : چه احوالی !!؟ کار به جاهای خوبش که میرسه منو خاموش میکنن !


5- دوست دختر غضنفر بهش می گه یه حرفی بزن تا قلبم وایسه، غضنفر بعد از کمی فکر می گه: “داداشت پشت سرته!


6- معلم قزوینی به شاگردش میگه تو امسال چطوری می خوای قبول شی ؟ نه درس می خوانی، نه میای باغ ........!!؟


7- غضنفرتو جوی آب تف میکنه میره دنبالش پاشو بگذاره روش


8- غضنفر موقع خواستگاری ، پدر عروس : مهریه دخترم 1360 سکه طلا هست، غضنفر ببخشید دوری چند حساب کردید؟


9- فقط تو ایرانه که وقتی میخوائیم به یه مهمان تعارف بکنیم که تو خونمون راحت باشه
میگیم پا شو شلوارتو در بیار…


10- مهمان خونه غضنفر،   غضنفر : دیشب راحت خوابیدی؟ مهمان : نه بابا مردم از تشنگی همسر غضنفر: خوب میرفتید از یخچال آب بر میداشتید، مهمان: ترسیدم ، آخه دیدیم هر وقت شما میرید سر یخچال یه لیوان آب بر میدارید غضنفر فوری شما رو " م ی ک ن ه " ترسیدم من رو هم " ب ک ن ه " 


باز هم از شما عذر میخوام

روزانه - 322

نور از خواب پرید!
آسمان ابری شد!
پسرک شمع به دست
می چرخد لابه لای تاریکی شب
تا بیابد عشقی...
که نماند تنها افسوس
او نمیداند!
که به بیراهه رود
عشق اینجاست
همین نزدیکی
لابه لای گلها
در میان قلبش

روزانه - 321


این روزها تنها شیرینی زندگیمون شده خندیدن به تلخیها ... !!!

روزانه - 320

یک شمع می تواند هزاران شمع را روشن کند، بدون آن که چیزی از دست بدهد،مانند شادی که هیچگاه با تقسیم کردن کم نمی شود