خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

گله دارم - 10

تا که بودیم ، نبودیم کسی، کشت ما را غم بی هم نفسی،  تا که رفتیم همه یار شدند، خفته ایم ما، همه بیدار شدند، قدر آئینه بدانیم چو هست ، نه در آن وقت که افتاد و شکست 

نظرات 5 + ارسال نظر
مهتاب دوشنبه 26 مهر 1389 ساعت 18:39 http://nst69.persianblog.ir

...تا یار که را خواهد و میلش به که باشد....

قبو له

هیس دوشنبه 26 مهر 1389 ساعت 23:45 http://l-liss.blogsky.com

پس داستان ها کو؟
سلام

دارم رو موضوعش کار میکنم
سلام

خواننده خاموش سه‌شنبه 27 مهر 1389 ساعت 09:08

الهی من بمیرم . چرا اینقدر بهم ریختی ؟ بمیره هر کس که قدر مرد فداکاری مثل تورونمیدونه . بازم میگم اگر احساس کردی کاری یا کمکی از دست من برمیاد در خدمتت هستم . انشاالله این روزمرگی و دغدغه فکریت هم به زودی و به خوشی تموم میشه. توکل به خدا کن . موفق باشی

خدا اون روز رو نیاره
دارم سعی میکنم تحملم رو بالا ببیرم

لیوسا سه‌شنبه 27 مهر 1389 ساعت 09:11 http://memorialist.blogsky.com

آقای احساس از شما میپرسم شاید منو درک کنید به نظرتون من برم طرفش و ازش بخوام با هم قدری صحبت کنیم آیا ممکنه قبول کنه...

من میگم اگر غرورت جریحه دار نمیشه ( یعنی آماده شنیدن حرف مخالف باشی ) به امتحانش می ارزه

یزدان پنج‌شنبه 29 مهر 1389 ساعت 16:12

سلام امیدوارم دل هیچکس هیچ وقت نگیره

۴ کر ه داداش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد