احساس سرما می کنم. انگار چیزی درونم خالی شده یا شکسته شده باشه.
انگار این جنگ تمومی نداره. تا میای یه گوشه دنج پیدا کنی و آروم بنشینی یه اتفاق، یه مشکل، یه تضاد، یه سوء تفاهم ... همه چیز رو متزلزل می کنه.
می خوام برگردم به لاک خودم. این انتقامی ست که از خودم می گیرم تا دیگه تمنایی نداشته باشم.
دوستان گلم
میدونم همتون منتظر قسمتهای بعدی وسوسه هستید - کمی گرفتار کارهام هستم به محض اینکه فرصتی پیش بیاد داستان رو ادامه خواهم داد
شاد باشید
سلام
فقط میتونم بگویم، بهترین ها
سلام
هر چه از دوست رسد نیکوست
گاهی ماها خیلی به هم دیگه احتیاج داریم ولی ...
بگذریم
شاد باشی
توی لاک تنهایی سرما بیشتر اذیت می کنه عزیز
آره درست میگی ولی
وقتی فایده ای نداره - غصه خوردن واسه چی؟
تو تنهائی شاید سرما و تنهائی باشه ولی اون هم یه جورائی آرامش بخشه
دیگه لازم نیست از خواسته های خودت چشم پوشی کنی
شاد باشی