خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

روزانه - ۵6

خسته تر از خسته ام 


                             



نظرات 7 + ارسال نظر
خواننده خاموش شنبه 10 اردیبهشت 1390 ساعت 15:13

سلام . مثل خودمی . درکت میکنم

خیلی مخلصیم آبجی

بغض هزار ساله شنبه 10 اردیبهشت 1390 ساعت 16:59 http://boqz40.blogfa.com/

این دیگه چیه ه ه ه ؟
یعنی چی اینکار آخه ه ه ه ه ه ؟
آخه یکم خجالت بکشین
چی ممکنه اینقد ر تحمل ناپذیر باشه
چرا قدر سلامتیتون رو نمیدونین
خوشی زیر دلتون زده به خداااااااااااا
یکم به خودتون تکون بدین
اگه از چیزی ناراحتین خوب تغییرش بدین
اینهمه ضعف ؟؟؟؟؟؟؟؟
آخه به شما میگن مرد؟؟؟؟؟

این دیگه چیه ه ه ه ؟ = یه جور خر بازی

یعنی چی اینکار آخه ه ه ه ه ه ؟ = یعنی دیگه خسته هستم از همه چیز و همه کس

آخه یکم خجالت بکشین = خدائیش خیلی خجالت کشیدم از خودم و خیلی خودم رو سرزنش کردم

چی ممکنه اینقد ر تحمل ناپذیر باشه = اگه میشد بگم که ....

چرا قدر سلامتیتون رو نمیدونین = این هم یه جور نا شکری هست شاید هم سالم نیستم که اینکار ها رو میکنم

خوشی زیر دلتون زده به خداااااااااااا = آره راست میگی ولی خنده تلخ من از گریه ....

یکم به خودتون تکون بدین = تکون دادم ولی نشد که بشه

اگه از چیزی ناراحتین خوب تغییرش بدین = وقتی همه راه ها برای تغییر بسته هست و کاری از دستت بر نیاد و خارج از کنترل خودت باشه چطوری تغییر ایجحاد کنی؟

اینهمه ضعف ؟؟؟؟؟؟؟؟ = آره - خوب همه که قوی نیستن حالا باید هی بهش بگین ضعیف؟

آخه به شما میگن مرد؟؟؟؟؟ = مگه مرد همیشه باید سنگ زیرین آسیاب باشه؟ ولی راست میگی طفلی اونی که میخواد من تکیه گاهش باشم

روشنک شنبه 10 اردیبهشت 1390 ساعت 23:37

علی این دستای خودته که ..... چی کار کردی پسر ؟

وقتی آدم از همه چی خسته میشه این خر بازی ها رو در میاره دیگه
آره ماله خودمه

آباجی یکشنبه 11 اردیبهشت 1390 ساعت 10:19 http://ambech.blogfa.com

سلام .شما رو نمی شناسم ولی متاسفم بابت این کار
می فهمم بعضی وقتا مشکلات غیر قابل تحملند
ولی بدون که با این کار نه تنها خلاص نمی شی بلکه بعد از مرگ سرگردون تر از وضعیت فعلی می شی مطمئن باش. بهتر ه به جای پاک کردن صورت مسئله ، راه حل مناسب اون رو پیدا کنیم این یعنی ضعف .به قول دوستتون هیچ چیز توی این دنیا ارزش این کار رو نداره واین کار یعنی اهانت به آنچه که خدا به عنوان نعمت به شما داده
موفق باشید و دنیا به کامتان اگر بخواهید می شود

سلام آباجی
بله واقعا غیر قابل تحمل شده یه سری چیزا
ممنون که وقت گذاشتین
شاد باشید

مسافر دوشنبه 12 اردیبهشت 1390 ساعت 07:59 http://tasvirekhial.blogfa.com

آدم وقتی می شه تنها یه روزی باورش می شه که از جون خودش سیره.....
ولی من هر چقدر هم درد داشته باشم این کارو نمی کنم چون می دونم زندگی ارزش این کارا رو نداره فکر کن یه روز از خواب بیدار شی و بگن زندگی ات یه فیلمه اسم فیلمو چی میزاری

سلام
اسمشو میزارم مسافر

سامان چهارشنبه 11 آبان 1390 ساعت 13:42 http://enkarshodegan.blogsky.com/

از تمامی نظرات بی جا ، می گذرم ، ولی اونچه من رو به نوشتن اینها واداشته اینه که پذیرفتن این که شما این عمل انجام دادین برام غیر قابل باوره ، و اینکه دلیلتون از انتشار این عمل ناتمام تون چی میتونه باشه ، به شخصه باید اعتراف کنم 3 سال پیش زمانی که در ابتدای 17 سالگی بودم تا مرز پایان دادن به حیات جسمانیم پیش رفتم ، تصمیمم رو گرفتم و کنار گذاشتمش ، هدف من از این عمل پایان دادن به ترس هام بود ، من بی ارزش بودم برای تمامی اونچه که می شناختم ، و من هرگز به این بیهودگی ام و ترس هام و افکارم افتخار نکردم ، من این عمل رو انجام ندادم تنها به یک دلیل ، تصمیم گرفتم اگر می خوام این کار رو مرتکب بشم نه در اوج نا امیدی و ضعف ، بلکه در اوج قدرت و نهایت پر ارزش بودنم ، تصمیم گرفتم زمانی اگر خواستم مرتکب این عمل بشم ، به عنوان یکی از افتخاراتم ثبت بشه ، بر ارزشم و مقام شخصیتم اضافه کنه ،بر عملم افتخار کنم و از صحت درست بودنش احساس رستگاری کنم ، من نه به دنبال ترحم پس از مرگ هستم و نه به دنبال عملی که به هدف نجات یافتن انجام بشه ، من خودکشی در ازای اینچنین مسائلی بسیار زشت تلقی میکنم ، این نه اهانت به نعمت و این صحبت های پیش پا افتاده ، بلکه اهانت به شخص خودتونه و رنج هایی که کشیدین ، حرف ها و نظرات دوستان حاکی از بی ارزش جلوه دادن این عمل و دید ساده نگرانشون به مساله ی حیات و مرگ هستش ، من " خجالت بکشین-تحمل ناپذیر -سلامتی-خوشی زیر دلتون زده-تکون بدین-تغییرش بدین" رو مضحک و بی ارزش میبینم ، و "ضعف" رو قابل تامل ، در پاسخ " به جای پاک کردن صورت مسئله ، راه حل مناسب اون رو پیدا کنیم " باید به دوست عزیزم بگم زمانی که نتونستی مساله ای پیدا کنید چطور ؟ زمانی که مساله ای وجود نداره که بتونید تنها راه حل مناسب رو جلوش قرار بدین چطور ؟ زمانی که صورتی وجود نداره که حتی قادر باشید به پاک کردنش ؟ و لطفا از این پس با بیان این مسائل نعمات خداوندی رو و این صحبتای صد من یه غاز هم این مساله ی والا رو بی ارزش نکنید ، اینهاست و این نظر و پاسخ " سلام . مثل خودمی . درکت میکنم
پاسخ:
خیلی مخلصیم آبجی " که قبول اینکه دست ها متعلق به شماست رو غیر قابل باور کرده ...

عزیز دل
این دستها متعلق به خودم هست و از انتشارش هیچ منظور خاصی نداشتم فقط میخواستم شدت خستگیم رو برسونم
چون تو اون زمان تازه اعتیاد رو کنار گذاشته بودم و وسوه بازگشت داشت دیونم میکرد و نمیخواستم دوباره روزهای تلخ اعتیاد رو ببینم و باز ترور شخصیتی بشم
میخواستم تموم بشه و خسته بودم از تحمل این همه رنج شاید بی مورد
رنجی کخ خیلی ها که بیرون گود واستادن و میگن لنگش کن و من هر ثانیه فکر مصرف مجدد مواد داشت دیونم میکرد و نیروی مبارزه با وسوسه رو نداشتم
خوب یکی قوی هست و میتونه تحمل کنه و یکی هم مثل من ضعیف عمل میکنه
ممنونم که سر زدی

الهام دوشنبه 17 بهمن 1390 ساعت 20:15 http://elham7709.blogsky.com

وای این خیلی بده!
نمی دونم چی باعث این کار میشه. اما همیشه فکر میکردم این دخترها هستند که می شکنند اما انگار مردهایی هستند که از دنیا بیزارند...

همینطوره الی جان
پسر ها هم میشکنند ولی خیلی هاشون با غرور بی دلیلشون اون رو پنهان میکنن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد