خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

روزانه - ۵۷

جامِ بلور ، تنها یک بار می شکند .
میتوان شکسته اش را ،
تکه هایش را ، نگه داشت .
اما شکسته های جام ،آن تکه های تیزِ برَنده ،
دیگر جام نیست ؛ احتیاط باید کرد .
همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز .

بهانه ها جای حسِ عاشقانه را خوب می گیرند..

نظرات 6 + ارسال نظر
خواننده خاموش یکشنبه 11 اردیبهشت 1390 ساعت 08:00

وای داداشی تازه عکس دستتو دیدم . خیلی ناراحت شدم ولی حتما شما هم دلائلی داری واسه خودت . از ایمیل دنیای مجاز هم ممنون خیلی عالی بود .

[ بدون نام ] یکشنبه 11 اردیبهشت 1390 ساعت 08:10

سلام
بهانه ها ....
بهانه نشان از عاشقی و دوست داشتن اند اما چه زود بهانه ها دلیل خستگی و رهایی می شوند
برای رفتن فقط یک بهانه کافی است


نوشته هاتون رو دوست دارم .... تشکر

شما لطف دارید
سلام

محمد یکشنبه 11 اردیبهشت 1390 ساعت 08:15 http://www.sharghsms.ir

1.975308625761.63923363536تبلیغات ارزان با اس ام اس
معرف? وتبل?غ کالا وخدمات وحرفه خود را به ما بسپار?د
قبول کل?ه سفارشات تبل?غات? شما
- فروش و?ژه پنل ها? کاربر? اینترنتی جهت مد?ر?ت ارسال انبوه پیامک توسط خودتان
در5 پلن مختلف باق?مت مناسب
جهت کسب اطلاعات ب?شتر تماس بگ?ر?د: 09155614896-093544576200
یا به ادرسهای زیر مراجعه فرمایید:
www.sharghsms.ir

www.irancn1.com




من نمیدونم
شما اینجا هم از آگهی و اینجور چیزا دست ور نمیدارید؟
بیخیال شید دیگه

یزدان یکشنبه 11 اردیبهشت 1390 ساعت 15:57

سلام داداش.عکسای دستاتو که دیدم خیلی ناراحت شدم.می دونم خوب نیستی کاملا احساستو درک می کنم.
چه غم انگیز است بار سختی ها را به تنهایی به دوش کشیدن و رنج ها را در سکوت و انزوای محض گریستن.
و چه تلخ است خنده، آن زمان که می خندی تا گریه هایت را پنهان کنی

سلام داداشه گلم
خدائیش تو یکی خوب درکم کردی و چقدر بد شد که خلاص نشدم و مجبورم باز بخندم تا گریه هامو پنهان کنم -
بعضی ها انتظار دارن چون مردی مثل سنگ باشی
ولی میخوام اینو بدونم اگر یه مرد گریه کنه دیگه مرد نیست؟ اگه یکی به ته خط میرسه باید چیکار کنه ؟
آقا جان بن بسته و کویر
شاد باشی داداش

گندم یکشنبه 11 اردیبهشت 1390 ساعت 22:23

سلام
راستش اومدم نظرمو در مورد این پست زیباتون بزارم که یهو متوجه شدم اون عکسای پایین برای دستای شما بود :( راستش شک شدم!!
درک میکنم کارتونو..بخاطر اینکه همه ی ما مشکلاتی داریم که حتی نمیتونیم به زبون بیاریم..دیگه ی جا خسته میشیم از اینکه اینقدر تو خودمون بریزیم و ی لحضه احساس میکنیم که باید همه چی تموم شه..
اما خیلی خیلی خوشحالم که الان هستید: ) شاید فحشم بدید ولی امیدوارم دیگه شرایطی براتون پیش نیاد که همچین تصمیم دردناکی رو بگیرید..
فک کنم خیلی حرف زدم ببخشید :)

سلام گندم جان
مرسی که وقت گذاشتی

بغض هزار ساله سه‌شنبه 13 اردیبهشت 1390 ساعت 08:15

هنوز عصبانیم .

من که خودم هنوز شوکه هستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد