خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

روزانه - 59

بزرگ شدم
رویاهای کودکی را بیاد نمی آورم
خیلی راحت و در آرامش، بی تفاوت شدم

نظرات 4 + ارسال نظر
یزدان چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 10:39

سلام آخ آخ گفتی کودکی یادش بخیر چقدر دوست داشتیم بزرگ بشیم و الان چقدر دوست داریم باز به همون دنیای کودکی برگردیم دلم برای کودکی خیلی تنگ شده

سلام داداش
من یکی که دلم برای شیطنت های اون دوره لک زده چون خدائیش خیلی شیطون بودم

بغض هزار ساله چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 11:18

بی تفاوتی بد دردیه
آدمو به روز مرگی میکشونه

فقط بچه هان که دماغشونو به شیشه می چسبونن
بخت یاره بچه هاست

برات حس کودکانه آرزو میکنم

واقعا الان به اون حس نیاز دارم و برای تحقق اون حس بیشتر از همه نیازمند آرزوهای شما عزیزان هستم

شاد و پیروز باشی

راستی یادم رفت

سلام

یه زن تنها چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 13:07 http://tamame-psarhaye-zendegie-man.blogsky.com/

سلام.. مرسی از نظرت؛ جوابت رو نوشتم.. بااجازه ادت کردم

سلام
خواهش میکنم
خوشحال شدم

بغض هزار ساله چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 14:08

عکس نو مبارک
...سلام

سلااااااااااااااااااااااااام بانو
خوب خوشبختانه مثل اینکه کم کمک دیگه عصبانی نیستی

ممنون که وقت میزاری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد