خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

روزانه - 94

خیانت میکنی حتی زمانی که دستهایت حلقه در گردن من است

نظرات 3 + ارسال نظر
بغض هزار ساله سه‌شنبه 31 خرداد 1390 ساعت 19:44

فقط آیکون...اما نمیدونم آیکونِ چی

گفتم که
هر چه از دوست رسد نیکوست
اونم از دوست عزیزی مثل تو

ب ه س یکشنبه 5 تیر 1390 ساعت 10:42


کجایی شما علی رضا ؟؟؟؟؟؟‌:(

من زیر سایه خدا در خانه و درگیر بنائی و تعمیرات و نو سازی محل جنگ عیال و آشپزخونه و کاغذ دیواری و .....
آخ
هر کس رو میخوای نفرین کنی بگو الهی تیشه بنا به دیوار خونت برسه

گرفتارم عزیزم

ولی دلم پیش همه شماهاست
گرچه وبلاگ من بیشتر از 4 یا 5 تا خواننده بیشتر نداره
ممنون که به یادمی
شاد باشی

ب ه س دوشنبه 6 تیر 1390 ساعت 01:37

آهان...اوکی...بای

آهانتون بی بلا
والا هی میخوام برات کامنت بزارم ولی نمیدونم چی شده که محل وارد کردن کد های لایت هست و بالاخره نمیتونم کامنتی برات بزارم ولی جواب آخرین پستت رو اینجا مینویسم
امیدوارم من رو ببخشی



اینطور مواقع اونقدر دوست دارم پر رو بشم که طرف رو مودبانه حسابی قهوه ایش کنم
چند تا رفتار مشابه رو هنوز تو کوچه پس کوچه های تاریک ذهنم به یاد دارم که من رو هل میدادن تا دستشون به ضریح برسه
به همین خاطر هر وقت مشهد و یا جاهای دیگه میرم دیگه اصلا پام رو از تو صحن جلو تر نمیزارم و میگم اگر طرف من رو میشناسه از همینجا هم مناجات من رو قبول میکنه و اینا حاصل همون هل دادن های اون احمق ها بوده
امیدوارم که این حادثه تو ذهن دختر خوشگلمون نمونه
از طرف من ببوسش
شاد باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد