خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

روزانه - ۸۹

بعضی وقت ها چیزی می نویسی فقط برای یک نفر،اما دلـــــــــــت میگیرد وقتی یادت می افتد که هرکســـــــــــی ممکن است بخواند جـــــــــــــــــز آن یـــــــــــــــک نــــــــــــــــــــفر.

روزانه - ۸۸

انسان‌ها به شیوه هندیان بر سطح زمین راه مى‌روند. با یک سبد در جلو و یک سبد در پشت. در سبد جلو، صفات نیک خود را مى‌گذاریم. در سبد پشتی، عیب‌هاى خود را نگه مى‌داریم. به همین دلیل در طول زندگى چشمانمان فقط صفات نیک خودمان را مى‌بیند و عیوب همسفرى که جلوى ما حرکت مى‌کند. بدین گونه است که درباره خود بهتر از او داورى مى‌کنیم، غافل از آن که نفر پشت سرى ما هم به همین شیوه درباره ما مى‌اندیشد.

روزانه - 87

مشکل اینجاست که اغلب نمی دونیم از کجا به بعد، راه برگشتی نیست

روزانه - ۸۶

مردی در سالن بدن سازی از مربی خود می‌پرسد:
با کدام دستگاه کار کنم؟ می‌خواهم آن دختر زیبا را تحت تاثیر قرار بدهم
مربی گفت : از دستگاه خودپرداز بیرون سالن استفاده کن!!

روزانه - ۸۵

سیـب را چیــدم تـا ببـینـی ...

تــو را می خواهـم نـه بـهشـت را .....