با پدر ژپتو بیشتر از این که اکنون موافقم نمی توانم همنوایی کنم بسیار سنگی هستیم همه خودخواهیم و فقط خودمان را می بینم و من در این دقایق سخت بسیار بد اخلاق هستم و دلم می خواهد سر به تن دنیا نباشد و فقط یکی از دوستان که وبلاگشان را حذف کرده اند می دانند و من هم الان خودخواه ترینم که فقط به فکر رشد فکری خودم هستم و الان دلم می خواهد خودم را دار بزنم و نیه را بکشم راستی نیه را می شناسی جناب مسافر ؟ شما از کدام جاده هستید؟ هذیان های مرا ببخشید ها
من از شرقی ترین جاده غرب هستم و به سمت جنوبی ترین نقطه شمال میرم نیه رو هم نمیشناسم چون هنوز خودم رو نشناختم منم گاهی دلم میخواد یکی رو دار بزنم ولی اون یک نفر یکی از شخصیتهائی هست که خودم پیدا میکنم
با پدر ژپتو بیشتر از این که اکنون موافقم نمی توانم همنوایی کنم
بسیار سنگی هستیم
همه خودخواهیم و فقط خودمان را می بینم
و من در این دقایق سخت بسیار بد اخلاق هستم
و دلم می خواهد سر به تن دنیا نباشد
و فقط یکی از دوستان که وبلاگشان را حذف کرده اند می دانند
و من هم الان خودخواه ترینم که فقط به فکر رشد فکری خودم هستم
و الان دلم می خواهد خودم را دار بزنم
و نیه را بکشم
راستی نیه را می شناسی جناب مسافر ؟
شما از کدام جاده هستید؟
هذیان های مرا ببخشید ها
من از شرقی ترین جاده غرب هستم و به سمت جنوبی ترین نقطه شمال میرم
نیه رو هم نمیشناسم چون هنوز خودم رو نشناختم
منم گاهی دلم میخواد یکی رو دار بزنم ولی اون یک نفر یکی از شخصیتهائی هست که خودم پیدا میکنم
برات صبوری آرزو میکنم
صبوری می کنم تا کلمات عاقل شوند
تا مدارا
تا مرگ
...
صبوری کن
صبوری
هیچکس نمی خواهد انی باشد که هست
چرا؟
من میخواهم ولی دیگران من را آنطور که هستم پذیرا نیستند
در یک رابطه دو نفره وقتی دو نفر هیچ مشکلی با هم ندارند؛
حتما یکی از آنها تمام حرفای دلش را نمی گوید
شکسپیر
همیشه اونی که کمتر عاشقه حرف برای گفتن بیشتر داره
قشنگ نیست ... اما بالاخره پینوکیو هم آدم می شد ...
اصلا از اول هم می خواست آدم باشد
پینوکیو هم از چوبی بودنش راضی نبود
خیلی از ماها از چیزی که هستیم راضی نیستیم ولی باید قبول کنیم ک به تفعمون هست همیتی مه هستیم باقی بمونیم
من منتظرما ...
ورود آنا تبریک ...
من هم وروود آنا رو تبریک میگم .و قدرش رو میدونم
اما من با پدر ژپتو موافق نیستم!!!
خیلی از آدم ها اینطوری نیستن و قلب مهربونی هم دارن
نمونه بارزش خوده شما
من هم نبودم ولی جبر روزگار خیلی ها رو ئادار میکنه کاری رو بکنن که خلاف میل باطنیشون هست
عالیه....
راستی چیش با کلاس بود؟؟
تب خال زدم امروز..
iهمه کارهاش اند کلاسه بابا
یادم انداختی که باید سعی کنم چوبی باشم... کودک بمونم ... سخته...
قشنگ مینویسی... خوشم میاد
شما قشنگ میخونی عزیز