کاش با مرگ کسی یا با رفتنش خاطراتش هم می مرد، می رفت...
ایکاش اما وقتی کسی اطاق بغل دستیت هست و لی انگار سالهاست که از تو دوره و هر روز میبینیش ولی انگار اون کور رنگی گرفته و تورو نمیبینه رو چطور میشه تحمل کرد و یا فراموش کرد خودم دارم میشم خاطره و خودم رو دارم فراموش میکنم
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
تمام خاطرات گذشته را بسپار به دست باد
و منتظر خوش امد گوی به فر داها باش.
اخه من که لا لای بلدم چرا خوابم نمیبره.
این کار رو میکنم ولی نمیدونم به جای اینکه خاطرات خوش تو ذهنم بمونه فقط این خاطرات بد هست که همیشه تو ذهنم رژه میره
خاطرات چه خوب چه بد فراموش شدنی نیست .
فقط می تونی بهشون فکر کنی یا نکنی همین .
کاش با مرگ کسی یا با رفتنش
خاطراتش هم می مرد،
می رفت...
ایکاش
اما وقتی کسی اطاق بغل دستیت هست و لی انگار سالهاست که از تو دوره و هر روز میبینیش ولی انگار اون کور رنگی گرفته و تورو نمیبینه رو چطور میشه تحمل کرد و یا فراموش کرد
خودم دارم میشم خاطره و خودم رو دارم فراموش میکنم