خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

روزانه - 316

سقوط کردم از ارتفاع یک عبور ...
در حالیکه پاییز در التماس باران بود.
یادت باشد که تو تفسیر شده ی یک سکوتی
و من هنوز مبهوت تو ام

نظرات 2 + ارسال نظر
مهستی پنج‌شنبه 26 آبان 1390 ساعت 18:50 http://www.mz991.blogsky.com


ان روز که او را
به دست خاطره ها دادم
ندانستم
که ذهن فرسوده ام
او را خواهد کشت
و در مرگ رویاهایم
حال چه بیهوده بانگ بر می آورم
دیگر توانی برای فریادهایم نیست...

بسیار بسیار از نوشته هایتان لذت بردم .

غم های پنهان شده در نوشته هایتان خوردنی ست . باید قورتشان داد .

موفق باشید .

دوست عزیزم
حضورت رو صمیمانه خوش آمد میگم
شاد و پیروز باشی
دارم تمرین قورت دادن میکنم ولی گلوم بد جور گرفته

کوروش جمعه 27 آبان 1390 ساعت 02:19 http://www.korosh7042.com/

گلوی کدامین مرغ عشق را بریده ای
که اینگونه صدای دلتنگی داری؟

یه روز خوب میشم داداش
یک روز این سکوت به پایان میرسد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد