خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

گله دارم - ۱۸

آدم ها می آیند، زندگی میکنند، میمیرند و میروند!

اما فاجعه زندگی تو آن هنگام آغاز میشود که آدمی میرود... اما نمیمیرد!! میماند،

نبودنش در بودن تو چنان ته نشین میشود ... که تو میمیری! در حالیکه زنده ای

لطیفه - 9

کل کل دو شاعر زن و مرد 
شاعر زن میگه :
به نام خدایی که زن آفرید / حکیمانه امثال ِ من آفرید
خدایی که اول تو را از لجن / و بعداً مرا از لجن آفرید !
برای من انواع گیسو و موی / برای تو قدری چمن آفرید !
مرا شکل طاووس کرد و تورا / شبیه بز و کرگدن آفرید !
به نام خدایی که اعجاز کرد / مرا مثل آهو ختن آفرید
تورا روز اول به همراه من / رها در بهشت عدن آفرید
ولی بعداً آمد و از روی لطف / مرا بی کس و بی وطن آفرید
خدایی که زیر سبیل شما / بلندگو به جای دهن آفرید !
وزیر و وکیل و رئیس ات نمود / مرا خانه داری خفن ! آفرید
برای تو یک عالمه کِیْسِ خوب / شراره، پری ، نسترن آفرید
برای من اما فقط یک نفر / براد پیت من را حَسَنْ آفرید !
برایم لباس عروسی کشید / و عمری مرا در کفن آفرید
 

شاعر مرد در جواب میگه :
به ‌نام خداوند مردآفرین / که بر حسن صنعش هزار آفرین
خدایی که از گِل مرا خلق کرد / چنین عاقل و بالغ و نازنین
خدایی که مردی چو من آفرید / و شد نام وی احسن‌الخالقین
پس از آفرینش به من هدیه داد / مکانی درون بهشت برین
خدایی که از بس مرا خوب ساخت / ندارم نیازی به لاک، همچنین
رژ و ریمل و خط چشم و کرم / تو زیبایی‌ام را طبیعی ببین
دماغ و فک و گونه‌ام کار اوست / نه کار پزشک و پروتز، همین !
نداده مرا عشوه و مکر و ناز / نداده دم مشک من اشک و فین!
مرا ساده و بی‌ریا آفرید / جدا از حسادت و بی‌خشم و کین
زنی از همین سادگی سود برد / به من گفت از آن سیب قرمز بچین
من ساده چیدم از آن تک‌ درخت / و دادم به او سیب چون انگبین
چو وارد نبودم به دوز و کلک / من افتادم از آسمان بر زمین
و البته در این مرا پند بود / که ای مرد پاکیزه و مه‌جبین
تو حرف زنان را از آن گوش گیر / و بیرون بده حرفشان را از این

که زن از همان بدو پیدایش‌ات / نشسته مداوم تو را در کمین


منبع { پست الکترونیک دوست دوران هنرستان - 25 سال پیش }

روزانه - 303

می شکفد خورشید،
از پشت دیوار خسته کننده ابر!
تکه تکه می شود،
خواب بوف آسوده!

روزانه - 302

فرو رفته در نقش
عمیق تر از این خواب ِِ خراب زمستانی
ایستاده همچنان در جای مترسکی بر این جالیز و سکون این سکانس
آرام ، آرام
نوید بخش مــــــرگ است

روزانه - 301

چشمانم را دوست دارم
چون برای تو گریه می کند
زبانم را دوست دارم
چون از لحظه های با تو بودن می گوید.
اشک را دوست دارم
چون فقط برای تو می ریزد
عاشقانه هایم را دوست دارم
چون تنها از تو مینویسم