خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

پ نه پ - 8

می خوام برم خونه چشمام قرمزه... به رفیقم می گم چشمام قرمزه؟ میگه آره می خوای همین جوری بری؟ پ ن پ، صبر می کنم تا سبزشه بعد حرکت می کنم.


وسط خیابون ماشین محکم زده بهم، پخش شدم رو زمین، میگه تصادف کردی؟ پ ن پ، تو محوطه جریمه خودم رو انداختم زمین از داور پنالتی بگیرم! میگه زنگ بزنم اورژانس؟ پ ن پ زنگ بزن برنامه نود فردوسی پور ببین پنالتی بود یا نه.


شب کولر رو از سرما خاموش کردم داداشم میگه سردت شده که داری می لرزی؟ پ ن پ، رفتم رو ویبره، نگران نباش بگیر بخواب شارجم تموم می شه، منم می خوابم!


پسره اومده خواستگاریم، می گم من الان می خوام درس بخونم. می گه یعنی چند سال دیگه می خواین ازدواج کنین؟ پ ن پ 10 دقیقه صبر کنی این صفحه رو بخونم درسم تموم میشه!


رفتم پرنده فروشی میگم آقا قناری های نر و مادتون کدومان؟ میگه می خوای بخری؟ پ ن پ، مامور منکراتم اومدم ببینم قفس شون یه وقت مختلط نباشه!


رفتیم غار علیصدر. به رفیقم خفاش نشون دادم، میگه وای خفاشه! پ ن پ بتمن بود. اجاره خونه گرونه اینجا سکونت دارن فعلا.


تمام پام رو گچ گرفتم، دوستم اومد خونمون عیادت، می پرسه شکسته؟ پ ن پ، رفیقم اورتوپده، یه تعارف زد منم تو رودروایستی موندم.


تو صف عابر بانک وایسادم، یارو اومده می گه تو صفی؟ پ ن پ، وایسادم اینجا که تو پولوتو گرفتی انگشتتو با زبون من خیس کنی پولت رو بشماری!


هفته پیش مریض شدم، رفتم آمپول بزنم. آمپول ها رو دادم به پرستاره. میگه آمپول بزنم؟ پ ن پ، توش آب پر کن تفنگ بازی کنیم!


صدای خر و پفش نمی ذاره بخوابیم. تکونش دادم از خواب پریده، میگه سر و صدام اذیتت می کنه؟ پ ن پ، فقط خواستم بگم جنس صدات رو دوست دارم، می خواستم بت بگم سعی کن تو اوج که میری رو تحریرات بیشتر کار کن...


بابام با چکش به جای میخ زده به دستم از درد دو متر رفتم آسمون اومدم پایین... تازه می پرسه خورد به دستت؟ پ ن پ یاد گل خداداد عزیزی به استرالیا افتادم، دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم، عجب گلی بود عجب گلی


یارو با موتور زده بهم... خوردم زمین سرم شکسته داره خون میاد؟ اومده میگه سرت داره خون میاد؟ پ ن پ من خودنویسم جوهرم پس داده.

روزانه - 355

شاید سالها بعد
در گذر جاده ها
بی تفاوت از کنار هم بگذریم
وبگوییم

این غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود

روزانه - ۳۵۴

همیشه سکوتم به معنای پیروزی نیست ، گاهی سکوت میکنم تا بفهمی چه بی صدا باختی

لطیفه - 15

بزمجه! خریت خودتو گردن خدا ننداز؛
ببین منو ، آدمی خب ، آدم خود به خود علاقه داره به کار خلاف ، دست خودشم نیست ،
خود خدا هم اونقدرا که میگن سخت گیر نیست ،
بابا اگه خودشم از بیخ با این قضایا (ارتباط دختر و پسر) مخالف بود ، آلت جرمو به من و تو نمیداد ، برو زندگیتو بکن عزیز برادر ...
من به عنوان نماینده تام الاختیار خدا در این محله و تمامی محله ها به شما میگم خدا شما رو بخشید ، خلاص ، برو حالتو بکن.. اما مواظب باش اسراف نکنی !

رضا مارمولک

روزانه - ۳۵۳


صدایت می کنم امشب مرا از عمق دل بنگر

جوابم ده تو نجوا کن شود حالم از این بهتر

صدایت می کنم بشنو که من بی تو نمی مانم