خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

پ نه پ

تو متـرو به طرف میگم آقا یه اسپری بزنی ثــواب داره ها!! داریم خفه میشیـم،میگــه اسپری خوشبو کننده؟ میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ اسپری تاخیری! که بو عرقت اسلـو موشن دربیـــاد..

دوستم تو خونه خوابیده بود داداشم ازراه اومده میگه خوابه؟ میگم پَـــ نَ پَـــ رفته رو اسکرین سیور لگد بزنی روشن میشه

رفتم بالای برج میخواستم خودمو بندازم پایین یارو میگه میخوای خودکشی کنی؟ میگم نه پـَـَـ اومدم ببینم سرعت صفر تا صدم از این بالا تا پایین چقدر میشه، بجای پروژه بدم دانشگاه.

روزانه - ۳۵۲

به من نگو هیچ چیز تو نیستم ، من روزی همه چیز تو بودم و تو امروز خوب می دانی که هیچ چیز من نیستی .

روزانه - ۳۵۱

تقصیر دلم چیست اگر روی تو زیبا ست

حاجت به بیان نیست که از روی تو پیدا ست

من تشنه ی یک لحظه تماشای تو هستم

افسوس که یک لحظه تماشای تو رویاست

روزانه - 350

بیزارم از اینکه اسم هرزگی هایت را، آزادی و اسم نگرانی هایم را، گیر میگذاری و برای بی تفاوتی هایت ، اعتماد را بهانه می آوری

روزانه - 349

همه میخواهند جای تورا بگیرند....
بی آنکه بدانند تو هم دیگر جایی نداری