ای کاش! میشد بغض در گلو مانده ام می ترکید و شبنم های خشکیده و یخ زده چشمانم بار دیگر جاری می شد و از التهاب درونی ام می کاهید. ای کاش! می توانستم تمامی دردهایم را التهام دهم. ای کاش! می توانستم به رویا هایم رنگ حقیقت دهم. ای کاش! می توانستم ندای ندامتم را به گوش همگان برسانم. ای کاش! می توانستم بر پهنه بی کران این ابی ارام سبکبال پرگشایم. ای کاش! می توانستم خوب باشم. ای کاش! می توانستم انچه را که می خواستم اثبات کنم. ای کاش! می توانستم ،ای کاش می توانستم،...ولی افسوس، ولی افسوس که نتوانستم تمامی کاش هایم را به حقیقت محض پیوند دهم و امروز تمامی این کاش ها بر قلبم سنگینی می کند. __________________ هرگاه بنده ای مرا بخواند چنان به سخن او گوش میسپارم که گویی بنده ای جز او ندارم اما شگفتا بنده ام همه را چنان می خواند که گویی همه خدای اویند
ای کاش! میشد بغض در گلو مانده ام می ترکید و شبنم های خشکیده و یخ زده چشمانم بار دیگر جاری می شد و از التهاب درونی ام می کاهید.
ای کاش! می توانستم تمامی دردهایم را التهام دهم.
ای کاش! می توانستم به رویا هایم رنگ حقیقت دهم.
ای کاش! می توانستم ندای ندامتم را به گوش همگان برسانم.
ای کاش! می توانستم بر پهنه بی کران این ابی ارام سبکبال پرگشایم.
ای کاش! می توانستم خوب باشم.
ای کاش! می توانستم انچه را که می خواستم اثبات کنم.
ای کاش! می توانستم ،ای کاش می توانستم،...ولی افسوس، ولی افسوس که نتوانستم تمامی کاش هایم را به حقیقت محض پیوند دهم و امروز تمامی این کاش ها بر قلبم سنگینی می کند.
__________________
هرگاه بنده ای مرا بخواند چنان به سخن او گوش میسپارم که گویی بنده ای جز او ندارم
اما شگفتا بنده ام همه را چنان می خواند که گویی همه خدای اویند
واقعا
خیلی آموزنده بود
ببخش اگه طولانی بود
خوشحالم که هستی
زیبا بود
...
مثل حضور شما در این وبلاگ
چقدر دلم برایت تنگ شده است ..حالا که دیگر هوایم را نداری....
انگشت گذاشتی رو نقطه اصلی