خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

روزانه - 376

سلام

به مناسبت سومین سالگرد عروج فریدون مشیری

شعری از اون شاعر عزیز رو که شخص بنده خیلی باهاش حال کردم و خاطره دارم رو براتون تو این پست میزارم

میدونم هر کدوم از شما حتما این شعر رو بارها شنیدید و شاید هم مثل من باهاش خاطره دارید

باشد که تجدید خاطره ای شده باشه و یادی از اون عزیز 



بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم

شدم آن عاشق دیوانه که بودم

 

در نهان خانه جانم گل یاد تو درخشید

باغ صد خاطره خندید

عطر صد خاطره پیچید

یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم

پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم

 

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت

من همه محو تماشای نگاهت

آسمان صاف و شب آرام

 

یادم آید تو به من گفتی : از این عشق حذر کن

لحظه ای چند بر این آب نظر کن

آب ، آیینه عشق گذران است

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است

باش فردا که دلت با دگران است

تا فراموش کنی ، چندی از این شهر سفر کن

 

با تو گفتم حذر از عشق ؟ ندانم

سفر از پیش تو ؟ هرگز نتوانم

روز اول که دل من به تمنای تو پر زد

چون کبوتر لب بام تو نشستم

 

تو به من سنگ زدی ! من نه رمیدم نه گسستم

باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم

تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم

حذر از عشق ندانم. سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم

 

یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم

پای در دامن اندوه کشیدم

نگسستم ، نرمیدم

 

رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم

نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم

نه کنی از آن کوچه گذر هم

 

 

بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم


ایکاش میفهمید با چه حالی ...



اینهم لینک کلیپی هست که میدونم از دیدنش لذت میبرید

اینجا

نظرات 15 + ارسال نظر
قایق آبی پنج‌شنبه 15 دی 1390 ساعت 12:56 http://www.blueboat.blogsky.com

بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم.....

آفرین

خاطره پنج‌شنبه 15 دی 1390 ساعت 14:32 http://rahalost.blogsky.com

روحش شاد ..ممنون که با دقت نظرتون این روز را یادآور شدید...
چقدر خاطره دارم با این شعر..چقدر تلاش کردم تو حافظه ام بمونه....

سلام
خواهش مینکم

ANNA پنج‌شنبه 15 دی 1390 ساعت 15:00 http://www.lapeste.blogsky.com

سلام علی
چه خوب که یاداوری کردی
سپاس از اینهمه دقت تو
و من هم این شعر را هزاران بار شاید هم بیشتر
خوانده ام و هنوز هم خسته نشده ام
ادامه می دهم تا کوچه بن بست شود و
گیرش اندازم بین بازوانم !

خوش بحال اونیکه گرفتار میشه تو کوچه بن بسته

ANNA پنج‌شنبه 15 دی 1390 ساعت 15:00 http://www.lapeste.blogsky.com

چه شعرهای قشنگی گذاشته بودی در طاعون
خیلی خوشحال شدم
توان پاسخ به آن را نداشتم
خیلی عالی بود
مرسی

قابل دوست گلی مثل تورو نداره
خیلی به مخم فشار آوردم تا بتونم تلافی حضور کمرنگم رو کرده باشم

ANNA پنج‌شنبه 15 دی 1390 ساعت 15:01 http://www.lapeste.blogsky.com

راستی علی
بهترم
امید که تو هم بهتر باشی
من خودم را در اتاق حبس نمی کنم
خودم را در جسمم حبس می کنم که
این زندانی ترین می شود
می دانی چه می گویم ؟

بله نه تنها میدانم بلکه کاملا حسش میکنم

ANNA پنج‌شنبه 15 دی 1390 ساعت 15:02 http://www.lapeste.blogsky.com

فریاد سکوتم را گوش کن


و نجوای خاموشی ام را معنا کن


من مفهوم(( نگریستن))


و(( نه گریستن )) هستم


من


برای زورق کوچک خوشبختی ام


یک دریا گریسته ام


تا در گل نشیند


نهنگ آرزوهایم.

رویا پنج‌شنبه 15 دی 1390 ساعت 15:32


حذر از عشق ندانم نتوانم
سفر از پیش تو هرکز نتوانم

اما ایکاش میفهمید به چه حالی از آن شهر پرکشیدم ....

هیچکدام باز از عشق حذر نمیکنم
هر چند میدونم پرخطر است

موافقم

مامان مهیار پنج‌شنبه 15 دی 1390 ساعت 15:47 http://reia.blogfa.com/

سلام
خیلی زیبا ودوست داشتنی است این شعر
موفق باشید

سلام
نظر لطف شما رو میرسونه
حضورتان سبز

درود به شما مسافر مهربون..یادآوری بسیار بجا و خوبی بود این شعررو بارها خوانده ام و هر بار که میخوانم بیشتر ازآن لذت میبرم ...
ممنونم واقعا
کلیپ هم خیلی بدلنشین بود...

قابل دوست گلی مثل شما رو نداشت خانم قوامی

بانو پنج‌شنبه 15 دی 1390 ساعت 20:55 http://monaref.blogfa.com

کاش میفهمید

و ایکاش زمانی بفهمه که فهمیدنش برام همون رنگ و بو و جذابیت رو داشته باشه
خدا کنه دیر نشه

کارینو پنج‌شنبه 15 دی 1390 ساعت 23:48

وقتی درسم تموم شد و برگشتم خونه و نیما تنها موند تو کاشون یکی از دوستام این آهنگ رو براش میخونده...

این شعر من رو به یاد تمام خاطرات تنها بودنمان در اون شهر میندازه...

باهاش دنیا دنیا خاطره دارم...

خوشحالم که خاطرات خوش رو به یاد تو انداخت

امید جمعه 16 دی 1390 ساعت 09:18 http://garmak.blogsky.com/

روحش شاد

خوبی رفیق؟

مخلصم
آره داداش دارم سعی میکنم عادی باشم

کوروش شنبه 17 دی 1390 ساعت 01:24 http://www.korosh7042.com/

یادش همیشه گرامی
که ایرانی را بی این شعر و خاطره غیر ممکن است
داداش علیرضا
من به لینک رفتم و لی صفحه برام سیاه بود!!!
در هرصورت سپاس از گرامیداشت

سلام داداش
اگر صفحه سیاه بود روی سیاهی رایت کلیک کن و دکمه پلی رو بزن
شاد باشی

حمید شنبه 17 دی 1390 ساعت 22:28 http://hamidhaghi.blogsky.com

ذرود بر شما که شعر استاد و همکار دیرین منو پست کردید

ما در تهران روزگاری رو در کنار هم سپری کردیم

دوستی و یا هر گونه رابطه با ایشون مایه مباهات هست

همایون شنبه 17 دی 1390 ساعت 22:48 http://yakita.blogfa.com

سلام. خوبین؟ شعر بسیار زیبایی است. به نظر من حتی اگر کسی عاشق هم نباشد با خواندن این شعر احساس عشق به او دست میدهد و یاد خاطرات شیرین خودش میفتد . همواره شاد و پیروز و تندرست باشید . راستی من آخرش نفهمیدم اینجا چطوری گل میفرستن؟

سلام همایون جان
خوبی؟
این نظر لطف شما رو نشون میده
در مرود گل هم فکر میکنم کپی پیست میکنن
من که تا بحال اینکار رو انجام ندادم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد