خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

گله دارم - 39


ما هر چه دویدیم به مقصد نرسیدیم
از عشق به جز مزه تلخش نچشیدیم
این دست من و دامنت ای عشق کجایی
یک عمره که از عشق فقط قصه شنیدیم

نظرات 4 + ارسال نظر

به جون خودم راست میگی
***************************
اسم وبت توی لیست وبلاگهای به روز شده بود پریدم توش

نمیدونم شاید هم یک عمر دروغی به گوشمون خودن و به خاطر مقدس بودن نام عشق نخواستیم حقیقت تلخش رو قبول کنیم که اطلا وجود خارجی نداره

*************
خوب کار یکردی نشریف آوری

مهسا شنبه 17 دی 1390 ساعت 09:34 http://fekreajib.blogsky.com/

بر هیچ نفری پوشیده نیست! لباس عشق!!!!

همان بهتر که که پادشاهی باشند که فکر میکندد لباس به تن دارندد وبرهنه پا به میدان بگذارند!! تاکودکی عریانیش را به رخ بکشد!

مامان مهیار شنبه 17 دی 1390 ساعت 10:31

نوشتهاتون عالی هستن

همایون شنبه 17 دی 1390 ساعت 22:57 http://yakita.blogfa.com

سلام. راستی شما شعر کفر زنده یاد نصرت رحمانی رو خوندین؟
شاد و پیروز و تندرست باشید

بله چطور مگه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد