خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

گله دارم - 41

فردا که خورشید بتابد

از دریا گله خواهم کرد


از چشمانم گله خواهم کرد که چرا اشکاشو کم میاره


ولی عاشق شبها هستم

چون آدم های رو سیاه رو توی سیاهی خودش غرق میکنه و همه عین هم دیگه میشن

میشن یک

سایه

نظرات 4 + ارسال نظر
امید دوشنبه 19 دی 1390 ساعت 12:45 http://garmak.blogsky.com/

تا فردا
اگر خورشید بتابد

آخ که اگر بتابه و دستم بهش برسه ...

ANNA دوشنبه 19 دی 1390 ساعت 17:34 http://www.lapeste.blogsky.com

منم که گوشه میخانه خانقاه من است
دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است

کوروش سه‌شنبه 20 دی 1390 ساعت 11:45 http://www.korosh7042.com/

و سایه ها می شود نشان خوشبختی
هیهات از این کج مدار

خاطره سه‌شنبه 20 دی 1390 ساعت 19:54 http://rahalost.blogsky.com

سیاهی همیشه ماندنی ترین رنگه....

بله
موافقم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد