خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

لطیفه - 24

دوستان این لطیفه رو سارا خوشگل برادر زادم گذاشته منم به نام خودش اینجا شیر میکنم  

 

لطفا سیر تکاملی اقایون رو ملاحظه فرمایید!!
تا دیروز می گفتن دوست دختر امروز می گن داف (هر چند نمی دونن داف با چه الفیه)
تا دیروز موهاشنو با ژل سیخ می کردن امروز با اندوگراف (هر چند پسرا عقلشون به اندوگراف نمی رسه)
تا دیروز ابروهاشونو بر می داشتن امروز تاتو می کنن (الگوشونم حامد هاکانه)
تا دیروز رو کاغذ کاهی شماره مینوشتن امروز بیزینس کارت میدن(هیچ جا هم اعتبار نداره)
تا دیروز تو کوچه بنبست قرار می ذاشتن امروز تو کافه تریا (زودم قهر می کنن پولشونو دختره حساب کنه)
تا دیروز سقز می ترکوندن امروز اکس می ترکونن (سقزم بهشون توهم می داده)
تا دیروز آشغال دم در می ذاشتن امروز خودشونم با اشغالا وا می سن دم در(اونم با عینک دودی)
تا دیروز ساعت 9 می خوابیدن امروز اصلا شبا خونه نمی یان که بخوابن(کارتون خواب می شن)
تا دیروز مرطوب کننده ی گل پسند می زدن امروز کرم پودر ساویز (خارجی شو می خوای چکار)
تا دیروز عطر کبرا می زدن امروز noxa می زنن (ولی بازم بو گند می دن)
تا دیروز دخترا رو سوار می کردن امروز به دخترا سواری می دن (خر سواری دلا دلا نمی شه)
تا دیروز واسه سگشون قلاده می خریدن امروز واسه خودشون می خرن(واق واقم می کنن)
تا دیروز کارت تلفنشونو پرس می کردن امروز سیم کارتشونو پرس می کنن(ولی بازم همراهشون به علت بدهی قطع می شه)
تا دیروز ریش آیت اللهی می ذاشتن امروز ریش بزی بزی (گرگم می خورتشون)
تا دیروز آتاری بازی می کردن امروز دختر بازی می کنن (همیشه هم گیم اوور می شن )
تا دیروز با درو دیوار عکس می نداختن امروز با درو داف

دور از جون شما عموی گلم محض خنده گذاشتم

لطیفه - 23

محتویات این مطلب جهت آشنایی افراد غیر ایرانی با کلمات و واژه های ایرانی بوده و فاقد هرگونه ارزش دیگری‌ست! باید عرض کنیم که ممکن است برخی لغات دارای شکل املایی یکسان در ایران قدیم بوده اما خب ورژن جدیدش دیگه معنی سابق رو نمی‌ده !

عذرخواهی: در ایران دمده شده و بجای آن از توجیه استفاده می‌شود.

بیمه‌ عمر: قراردادی که شما را در تمام عمر فقیر نگه داشته تا شما پولدار مرده و مراسم کفن و دفنتان آبرومندانه برگزار شود.

شناسنامه یا کارت ملی: دفترچه و کارتی که یکی بدون دیگری فاقد ارزش بوده و حتما جفتش لازم است.

سریال: فیلمی‌ست چند قسمتی، که روش مصرف مواد مخدر و آخرین شیوه‌های دزدی را به شما آموزش می‌دهد.

تلفن همراه: وسیله‌ای سه‌کاره جهت کلاس گذاشتن، آهنگ گوش کردن و نهایتا‍ عکس گرفتن است.

ایرانسل: خط تلفنی است جهت مزاحمت و سر به سر گذاشتن دوست و آشنا.

گرانی: کلمه‌یی است زاده‌ی توهم غربیان که در ایران تاکنون مشاهده نشده است!

آثار باستانی: خرابه‌هایی که هرچه زودتر باید نابود شوند چون خیلی جا گرفته‌اند.

خودپرداز: دستگاهی‌ست که همیشه‌ی خدا باید برای رسیدن به آن در صف ایستاد و اگر صفی در کار نباشد 99.99 درصد خراب است.

اداره: محلی که شما بعد از تنش‌ها و جدل‌های منزل در آنجا استراحت می‌کنید.

مجرم: فردی که هیچ فرقی با سایر افراد ندارد و تنها تفاوتش در این است که توانسته‌اند او را دستگیر کنند.

تورم: عددی بی‌خود و چرت بوده که همچنان در ایران یک رقمی است!

گارانتی: یک اسم زیبا و خوش تلفظ است ولی در عمل مکافاتی بیش نیست.

تحقیق: کپی-پیست کردن مقالات اینترنتی.

مترو: سونای بخار متحرک!

شب امتحان: حکم بین دو نیمه در فوتبال ایران در زمان مربی‌گری مایلی‌کهن را دارد و فقط باید توکل کرد به خدا و دعا خواند.

دانشجو: دو طیف اند، یک طیف آخرش وزیر میشن بی برو برگرد ! طیف دیگه میدوند که قاطی فرار مغزها بشن، والا زندانی میشن چون همیشه معترضن.

بزرگراه: نوعی پیست رالی به همراه یادگیری آپ تو دیت‌ترین فحش‌های باناموسی و بدون آن!

رئیس: فردی که وقتی شما دیر به سر کار می‌روید خیلی زود می‌آید و زمانی که شما زود به اداره می‌روید یا دیر می‌آید و یا مرخصی است.


از پذیرفتن خانم‌های بد حجاب معذوریم: تابلویی که در همه‌جا نصب شده، جهت کرکر خنده و عوض کردن روحیه‌ی مردم.

سطل آشغال: وسیله‌یی‌ست موجود در خیابان‌ها جهت ریختن زباله در اطراف آنها.

مدرک تحصیلی: کاغذی مستطیل شکل، در ابعاد مختلف که بسته به مقطع، قیمتش فرق می‌کند و بدون پارتی در هیچ کجا به درد نمیخورد "مگر هنگام ا ز د و ا ج"

حراج: اصطلاحی‌ست که در آن به قیمت اصلی کالا درصدی اضافه کرده و با ماژیک قرمز روی آن خط زده و قیمت اصلی کالا را در زیرش درج می‌کنند.

و غیره (و ...): نشانه‌ای برای باوراندن این مطلب که شما بیش از آنچه تصور می‌کنید، می‌دانید

لطیفه - ۲۶

ترجمه عمو سبزی فروش به انگلیسی


Uncle vegetable seller
Oh ye

Uncle vegetable seller
OH ye

Do you have vegetable?
Oh ye

I want a lemon
Oh ye

I want you alone
Oh ye

Uncle vegetable seller
Oh ye

I want a cherry
Oh ye

Your strawberry
Oh ye

Uncle vegetable seller
Oh ye

I want coconate
Oh ye

Can I spank your butt

لطیفه - ۲۵

۱- غضنفر تو اتوبوس کیسه استفراغش رو سوراخ سوراخ میکنه از شیشه میگیره بیرون, مسافرا اعتراض میکنن که بابا چرا نمیندازیش, میگه برنجاش میخوام برای مرغامون !!!


۲- غضنفر با نارنجک بازی میکرده بهش میگن : نکن میترکه میگه : خوب بترکه دوتا دیگه دارم !


۳-به غضنفر می گن ادای بچه کوچولوها رو در بیار، می شاشه تو شلوارش!

 
۴- به غضنفر میگن این خیابون کجا میره؟ میگه من 40 ساله تو این خیابون زندگی میکنم تا حالا ندیدم جایی بره!!!
۵- دعای غضنفر بعد از نماز: خدایا مواظب خودت باش!!
 
۶- غضنفر دستش شکسته بود از دکتر پرسید من بعد از باز کردن گچ میتونم ویلن بزنم؟دکتر: بله، غضنفر: چه خوب چون قبلاً نمیتونستم!!!
 
۷- به غضنفر میگن با ارّه برقی 100 تا درخت قطع کن ، 96 تا قطع میکنه خسته میشه. بهش میگن پاشو روشنش کن 4 تا دیگه بیشتر نمونده ، میگه مگه روشنم میشه!؟
 

۸- غضنفر عینک آفتابی میزنه میره بیرون خواهرشو میبینه میزنه زیره گوشش.. میگه: اینوقت شب بیرون چیکار میکنی؟! خواهره میگه عینکتو بردر!! عینکو بر میداره دوباره میزنه زیره گوشش میگه از دیشب تا حالا اینجا چه غلطی میکنی؟؟
 
۹- غضنفر میره رستوران میگه: غذا چی دارین؟
 گارسون میگه: کاستیدگیلینکوفینوستا با لیمو!  غضنفر میگه: کاستیدگیلینکوفینوستا با چی؟؟
 

۱۰ - به غضنفر میگن سخت ترین کاره دنیا چیه؟ میگه نمکدون پر کردن. میگن چرا؟ میگه آخه سوراخش خیلی کوچیکه
 
۱۱- شاهکار ادبی غضنفر: شب بود و خورشید به روشنی می درخشید، پیرمردی جوان، یکه و تنها با خانواده اش در سکوت گوش خراش خیابان قدم زنان ایستاده بود
 
 
۱۲- کاش مغز داشتم و مرگ مغزی میشدم و قلبم را به تو اهداء میکردم..(اس ام اس عاشقانه ی غضنفر!)
 
۱۳- غضنفر لکنت زبون داشته بهش میگن همیشه زبونت میگیره؟ میگه نه فقط وقتی حرف میزنم
۱۴- غضنفر با زنش دعواش میشه. چراغو خاموش میکنه. زنش میگه چی شده؟ میگه جواب ابلهان خاموشیست

وقتی پسرا دور هم جمع میشن چی کار می کنن

*ایتالیا: درمورد مد عینک و لباس جدیدشون بحث می کنن!

*آلمان: درباره سیاست های دولت حرف می زنن!

*مکزیک: دونفر شون دوئل می کنن و یه نفرشون ناظر دوئل میشه و دو نفر دیگه هم گیتار می زنن!

امارات متحده عربی: 4 نفرشون دست می زنن و یه نفرشون می رقصه!

افغانستان: اگه پول نداشته باشن کار می کنن و اگه پول داشته باشن می خوابن!

کره جنوبی: باهم یه شرکت راه میندازن و یه کالای ژاپنی رو کپی می کنن!

چین: اینها که دیگه روی هرچی متقلیه کم کردن کافی یه چیزی یه جای دنیا ساخته شه 3 سوت نزده کپی می کنن

آذربایجان: یه بطری آب پرتقال می خرن و با هم می خورن!

مصر: میرن یه جا می شینن قلیون می کشن!

پاکستان: یه باند قاچاق تریاک تشکیل میدن!

روسیه: از همدیگه رشوه می گیرن!

ژاپن: هیچوقت 5 نفر دور هم جمع نمیشن! چون همیشه حداقل 3 نفرشون کار دارن!

هند: یا با همدیگه می رقصن و یا میرن سینما و رقص تماشا می کنن!

عراق: برای حمله به سربازهای آمریکایی نقشه می کشن!

کوبا: هر وقت 2 نفر یا بیشتر یه جا جمع بشن از کاسترو تعریف می کنن!

ایران: یا پشت سر بقیه غیب می کنن یا روزنامه راه میندازن یا به جلسه سخنرانی ترتیب میدن یا از حرف زدن و سوتی های همدیگه ایراد می گیرن یا یه نفرشون رو میذارن وسط و 4 نفرشون متلک بارونش می کنن یا الکی می خندن یا یه پیتزافروشی باز می کنن یا بدون هیچ صحبتی می ایستن و چشم و سرشون و رو می چرخونن و مردم رو نگاه می کنن یا یه شرکت کامپیوتر و اینترنت راه میندازن یا میرن یه چت روم توی یاهو مسنجر می سازن.



کلاس های آمادگی آقایان جهت رسیدن به سطح هوشی یک خانم!!!

هدف های آموزشی: کلاس های آمادگی دایم برای مردان تا عضوی از بدنشان به نام مغز را فعال کنند، عضوی که آنان منکر وجود آن هستند.

برنامه: 4 واحد اجباری

واحد 1: کلاس های اجباری

1. بیاموزیم چگونه بدون مادرمان زندگی کنیم. (2000 ساعت)

2. زن من مادر من نیست. (350 ساعت)

3. تمام درآمدم را به زنم می دهم. (550 ساعت)

4. می فهمم که فوتبال ورزش نیست و رونالدو یک ابله است. (500 ساعت)

5. زن من پرستار من نیست.

6. زن من کلفت من نیست.

واحد 2: زندگی مشترک

1. بچه دارشدن بدون احساس حسادت. (50 ساعت)

2. من دیگر به دوره های دوستانه زنم دوره احمق ها نمی گویم. (500 ساعت)

3. ترک اعتیاد به بازی کردن با کنترل از راه دور تلویزیون. (550 ساعت)

4. من پیشرفت کردم و تکبر را کنار گذاشتم... (تمرین عملی همراه با نوار ویدیو 100 ساعت)

5. من دیگر دوش استخر را بادوش حمام اشتباه نمی گیرم.

6. چگونگی انتقال لباس های کثیف به سبدشان بدون پخش و پلاکردن آنها. (500 ساعت)

7. چگونگی بهبود یافتن از سرماخوردگی بدون از دست دادن امید به زندگی. (200 ساعت)

8. چگونگی به تنهایی لباس پوشیدن، به تنهایی لباس انتخاب کردن و دانستن محل کمد لباس ها.

واحد 3: تفریح و سرگرمی

1. اتوکشی در دو مرحله:

الف) یک پیراهن در کمتر از 2 ساعت

ب) تکرار با دیگر لباس ها (تمرین عملی)

2. تمیزکردن خانه... فعالیتی مطلوب و دلپذیر.

3. فراموش نکردن بیرون بردن زباله ها.

4. به خاطر سپردن معنای جاروبرقی: وسیله ای برای تمیزکردن خانه که گرد و خاک و آشغال ها را جمع می کند. (برای استفاده بهتر به بخش 1 واحد 4 توجه کنید.)

5. چگونگی استفاده از دستمال گردگیری.

6. جمع کردن خرابکاری ها بعد از انجام تعمیرات در خانه.

7. بیاموزیم معادل زنانه ی + نشستن جلوی تلویزیون؛، + ایستادن کنار اجاق گاز؛ نیست.

واحد 4: کلاس آشپزی

سطح 1 (مقدماتی): وسایل خانه:

ON: روشن کردن دستگاه

OFF: خاموش کردن دستگاه

سطح 2 (پیشرفته): درست کردن اولین سوپ آماده بدون سوزاندن آن.

(تمرین عملی: قبل از اضافه کردن مواد، آب را بجوشانید.)

سطح 3 (تخصصی): درست کردن چای بدون فراموش کردن آب و چای، و دم کردن آن داخل قوری و نه کتری.

سطح 4 (عالی): تعارف کردن چای بدون این که نصف آن در نعلبکی بریزد.