خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

لطیفه - 22

اگر کریستوفر کلمب ازدواج کرده بود، ممکن بود هیچ وقت قاره آمریکا رو کشف نکنه، چون بجای برنامه ریزی و تمرکز درمور چنین سفر ماجراجویانه ای باید وقتش رو به جواب دادن به زنش درمورد این سوالات می گذروند:

*کجا داری می ری؟

*با کی داری می ری؟

*واسه چی می ری؟

*چطوری می ری؟

*کشف؟

*برای کشف چی می ری؟

*چرا تو می ری؟
.
.
.
.

*تا تو برگردی من چیکار کنم؟!

*می تونم منم باهات بیام؟!

*راستشو بگو توی کشتی زن هم دارین؟

*بده لیستو ببینم!

*حالا کی برمی گردی؟

*واسم چی میاری؟
.
.
.
.

*تو عمدتا این برنامه رو بدون من ریختی، اینطور نیست؟!

*جواب منو بده؟!

*منظورت از این نقشه چیه؟

*نکنه می خوای با کسی در بری؟

*چطور ازت خبر داشته باشم؟

*چه میدونم تا اونجا چه غلطی می کنی؟

*راستی گفتی توی کشتی زن هم دارین؟!
.
.
.
.

*من اصلا نمی فهمم این کشف درباره چیه؟

*مگه غیر از تو آدم پیدا نمی شه؟

*تو همیشه اینجوری رفتار می کنی!

*ودتو واسه خودشیرینی می ندازی جلو؟!

*من هنوز نمی فهمم مگه چیز دیگه ای هم برای کشف کردن مونده!

*چرا قلب شکسته منو کشف نمی کنی؟
.
.
.
.

*اصلا من می خوام باهات بیام!

*فقط باید یه ماه صبر کنی تا مامانم اینا از مسافرت بیان!

*خوب دوست دارم اونا هم با هامون بیان!

*آخه مامانم اینا تا حالا جایی رو کشف نکردن!

*خفه خون بگیر!!! تو به عنوان داماد وظیفته!
.
.
.

*راستی گفتی تو کشتی زن هم دارین؟

لطیفه - ۲۳

مبارک است انشالله 

فتو شاپ نیست  

به قول دوستی باور کردنی نیست ولی حقیقت دارد   

خواستم بعد از این تعطیلی ماتم زده کمی خنده به لبهاتون بیارم خواستم جوک بنویسم دیدم بعضی حقایق خودشون جوکن

 

لطیفه - 21

پیشاپیش از دوستان بابت عبارات غیر اخلاقی پوزش مطلبیم ، قصدم فقط لبخند به روی لبان شما عزیزان هست


غضنفر سوار اتوبوس میشه بغلش یه زن میشینه

زنه میشینه رو کت غضنفر

غضنفر به زنه میگه خانوم کونتون رو از رو کتم بردارید زنه میگه بی تربیت بگو باسن بعد از 5 دقیقه دوباره زنه کونش رو میذاره رو کت غضنفر ، غضنفر 5 دقیقه با خودش کلنجار میره یادش نمیاد که زنه چی بهش گفت رو میکنه به زنه میگه خانوم ببخشید اسم کونتون چی بود؟؟؟



قزوینه بد جور تو کف بوده خلاصه دیگه طاقت نمیاره و اولین بچه ایی که میبینه میکشه توی کوچه و شروع میکنه یه کم میگذره میبینه بچه داره گریه زاری میکنه باخودش میگه یه کم باهاش حرف بزنم ساکت شه خلاصه میپرسه پسرجون تو کجا زندگی میکنی؟ بچه میگه توی این کوچه. یارو میگه کدوم خونه؟ پسره میگه پلاک 8. یارو میگه کدوم طبقه؟ پسره میگه طبقه دوم. یه دفعه یارو بچهه رو برمیگردونه میگه: بابا جواد تویی؟ چرا مدرسه نرفتی؟!



قزوینیه شب عروسیش بوده خانومو تیریپ love میبره پشت بوم و مثل آدم!!! شروع به کار میکنه ... خانومه که حسابی بهش حال میداده میگه: به به چه ستاره هایقشنگی... یه دفعه قزوینیه میگه : ببم جان امشب قشنگ ستاره هارو بشمر که از فردا باید گل های قالی رو بشمری....


یه ترکه می‌ره پیش دکتر و می‌گه: آقای دکتر، اگه نمی‌خندی من مشکلمو برات بگم. خلاصه دکتره هم کلی مرام میزاره که: این چه حرفیه آقا، دکتر محرم مردمه و از این صحبتها. خلاصه یارو رو راضی می‌کنه که مشکلشو بگه. ترکه هم می‌گه: من یکی از تخمام بزرگتر از اون یکیه. بعد هم دست می‌کنه تو شلوارش و یه تخم اندازه توپ بسکتبال می‌زاره روی میز دکتره تا چشمش به تخم یارو می‌افته می‌زنه زیر خنده. ترکه هم شاکی می‌شه و می‌گه: حالا که خندیدی اون بزرگه رو نشونت نمی‌دم!


به غضنفر میگن: چی شد مامانت مرد ؟
میگه: رفت پشته بوم رخت پهن کنه افتاد…
میگن افتاد مرد ؟ میگه: نه بابا افتاد رو کولر ، کولر شکـ.ست افتاد.
بهش میگن اون موقع مرد؟؟
میگه:نه آقا جان،بعد افتاد رو تراس ، تراس خراب شد.
میگن:خوب این دفعه مرد ؟ میگه: نه بعد افتاد رو سقف گاراژ، سقف خراب شد!
بهش میگن:حتماً ایندفعه مرد ؟

میگه:بازم نمرد، دیدیم داره کُلّ خونه خراب میشه، با تفنگ زدیمش



یه روز مسابقه میزارن هر کی بتونه یه خر و هم بخندونه هم گریه اونو در بیاره!!هیشکی نمیتونه!!!. یه عربه میاد هم می خندوندش هم گریشو در میاره ازش میپرسن چطوری این کارو کردی؟!! میگه بهش گفتم ماله من از ماله تو بزرگتره!!!خره خندش گرفت!!بعد در اوردم بهش نشون دادم گریش در اومد!!


یه دکتری رفته بوده یکی از دهات و بهشون اصول بهداشت و نظافت رو یاد می داده. اتفاقأ همون موقع یه گربه ای داشته .ک*****ونشو می لیسیده و خودشو تمیز می کرده. جناب دکتر وسط سخنرانی میگه: مثلأ نگاه کنید، حتی این گربه که حیوونه و عقلش نمی رسه هم ، داره خودشو تمیز می کنه. یهو یکی از دهاتیها از وسط جمع بلند می شه میگه: آقای دکتر، نه ، فکر کنی عقلمان نمی رسه ها، زبانمان نمی رسه.


دو تا زن جوون تو حموم عمومی باهم بودن، اولی به دومی (با لهجه شیرازی) میگه: قربونت او لیفوره بده من. یارو دومی بهش میده. بعد چند دقیقه، دوباره اولی میگه: قربونت او سفدآبورم بده من. دومی سفیدآب‌ رو هم بهش میده. بعد دومی میپرسه: ببخشید خانم شما شیرازی نیستید؟ اولی میگه: اِاِاا... از لهجه شیرینم فمیدی؟ یارو میگه: نه از کون گشادت فهمیدم!



یه روز یه ترکه میره توالت درو باز میزاره ازش می پرسن دلیلش چیه؟میگه اینجوری حسش بیشتره.



ترکه می ره عیادت یکی از دوستانش، وقتی می خواد بره به اقوام دوستش که اونجا بودن، میگه: این دفعه مثل دفعه قبل نکنید، که مریضتون مُرد و منو خبر نکردیدها



به غضنفر میگن دوستت محمد مرد، با حالت تعجب رو میکنه به طرف میگه : اون که دیپلم داشت؟!!!





لطیفه - 20

همسر غضنفر جلوی تاکسی ها رو میگرفت...
 آقا نماز جمعه,  آقا نماز جمعه
 یک تاکسی ایستاد گفت حاج خانم امروز چهارشنبه است 
حاج خانم گفت باز غضنفر دیشب سرمو کلاه گذاشت
       
 پسرا که میرن خواستگاری میگن اومدیم از باغچتون گل بچینیم
 حالا فکر کن دخترا برن خواستگاری چی میگن؟ 
اومدیم شلنگتونو ببریم گلمنو آب بدیم

 یه بار غضنفر یه گوشی جدید دست میگیره میگن از کجا آوردی؟
 میگه یه شب دوست دخترم لخت شد گفت: من امشب هرچی دارم مال تو فدات  شم
..منم گوشیشو برداشتم در رفتم!!! 
 
غضنفر به 60 نفر تجاوز کرد  ازش پرسیدن چرا ؟ گفت تو مفاتیح خوندم هر کس روز نگیره باید 60 نفر و سیر  بکنه

لطیفه - 18

پسر دهه 60 :دارم میرم جبهه
پسر دهه 70 :دارم میرم دختر بازی
پسر دهه 80 :دارم میرم بیمارستان سم زدایی


دختر دهه 60 : مرد باید با اخلاق باشه
دختر دهه 70 :مرد باید تحصیلکرده باشه
دختر دهه 80 :مرد باید پولدار باشه


پسر دهه 60 :شریعتی می خواند
پسر دهه 70 :شاملو می خواند
پسر دهه 80 :هری پاتر می خواند


دختر دهه 60 :دختر بدون بکارت باید بره بمیره
دختر دهه 70:اشتباه بزرگی کردم خاک تو سرم
دختر دهه 80 : دختر باکره یعنی امل و بی فرهنگ. باید بره بمیره


پسر دهه 60 :مرگ بر اثر جنگ با عراق
پسر دهه 70 :مرگ بر اثر تصادف با موتور و ماشین
پسر دهه 80 :مرگ بر اثر اور دز و سنکوپ بر اثر استعمال هرویین و ایدز و سوانح رانندگی


دختر دهه 60:امامزاده معصوم ودیگر امامزاده ها را شفیع می کرد دعا و نذر
می کرد وبالاخره حاجت دل خود را می گرفت
دختر دهه 70 :پیش رمال و دعا نویس می رفت و حاجت خود را طلب می کرد.
دختر دهه 80 :در شرکت های خصوصی به هر نحو که شده رفع حاجت می کند


پسر دهه 60 :پیکان 54 و مسافر کشی
پسر دهه 70 :پراید و دختر بازی
پسر دهه 80 :پژو و تصادف منجر به فوت


دختر دهه 60 :طلاق بعد از 10 سال آنهم یک در 1000
دختر دهه 70 :طلاق بعد از 5 سال آنهم یک در 100
دختر دهه 80 :طلاق بعد از 6 ماه الی یک سال آنهم یک در5


پسر دهه 60:خدایا جنگو تموم کن
پسر دهه 70 :خدایا یه خونه خالی برسون
پسر دهه 80 :خدایا برسون یه دومثقال شیره و یه دو سورت شیشه


جوان دهه 60 :خدایا آبروی مرا حفظ کن
جوان دهه 70 :خدایا پول منو زیاد کن
جوان دهه 80 :کارت سوخت داری داداش