خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

روزانه - 183

کمی از این

کمی از آن

پاره واژه های از دهن افتاده ی رهگذری

نفرین مادری

اشک زنی

و یا غرور شکسته ی یک مرد،

عشق همین است

پایانش می کشدت و  فلجت می کند

و تو میمانی تنها غمگین

بی او

روزانه - ۱۸۲

حتی قاصدک ها هم دیگر خبر خوشی برایمان ندارند!! خیلی وقت است که از آنها خبری نیست.

روزانه - 181

shift + delete کردن عکس ، هیچ وقت به اندازه ی پاره کردنش جواب نمی ده...

روزانه - 180

دیگر به "دوستت دارم" ها اعتمادی نیست .

روزانه - ۱۷۹

 

آنچه «بی‌دلیل» به وجود آمده است، با «استدلال» از بین نمی‌رود