خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

خاطرات یک مسافر عاشق

هر آنچه که در این وبلاگ میخوانید صرفا" یک قصه هست و اسامی افراد فرضی میباشد

روزانه - ۱۷۳

من عاشق اون دیالوگم که پدر ژپتو به پینوکیو میگه:
پینوکیو... چوبی بمان!
آدم ها سنگی اند دنیایشان قشنگ نیست

روزانه - 172

یه روزایی هم بود که من به قرارهایی که با خودم می گذاشتم بسیار وفادار بودم

روزانه - 171


بگذار کسی نداند
که چگونه من به جای
نوازش شدن
بوسیده شدن
گَزیده شده ام...

روزانه - ۱۷۰

حس قاصدکی را دارم که به باد می‌رود. می‌تواند پیغام‌آور شادی و شادمانی باشد؛ می‌تواند سفیر عشق باشد اما فقط آشفته ست در باد و به ناکجایی نامعلوم می‌رود...

روزانه -۱۶۹

یه روزایی هست آدم یکیو میخواد که بشینه براش درد و دل کنه!

اون روزا هیچ وقت آدمی پیدا نمیشه. . .

اما یه روزایی هم هست دلت میخواد همه تنهات بزارن و بزارن توو حال خودت باشی!

اوون روزا همه میخوان بیان ازت دلجویی کنن . . .